Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
winterer
U
بسر برنده زمستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winterer
U
زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
winter
U
زمستان
winters
U
زمستان
winter kill
U
زمستان کش
winter tide
U
فصل زمستان
wintertide
U
فصل زمستان
nuclear winter
U
زمستان اتمی
the f. winter
U
زمستان اینده
wintertime
U
فصل زمستان
wintertime
U
هنگام زمستان
in the midst of winter
U
در قلب زمستان
wintery
U
مناسب زمستان
in the midst of winter
U
در چله زمستان
all over winter
U
سراسر زمستان
depth of winter
U
چله زمستان
the dead of winter
U
چله زمستان
brumal
U
مربوط به زمستان
in the midst of winter
U
در وسط زمستان
midwinter
U
وسط زمستان
hibernation
U
زمستان خوابی
wintry
U
مناسب زمستان
dormice
U
موش زمستان خواب
winterish
U
مناسب برای زمستان
dormouse
U
موش زمستان خواب
midwinter
U
چله زمستان انقلاب زمستانی
deciduous
U
گیاهی که در زمستان برگ میریزد
winter kill
U
در سرمای زمستان از بین رفتن
winterbourne
U
رودی که در زمستان جاری میشود
hibernated
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernates
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernating
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernate
U
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernation
U
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
The squirrels are storing up nuts for the winter.
U
سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
half evergreen
U
دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
They must hunger in frost, that will not work in heat.
<proverb>
U
آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
incisor tooth
U
برنده
cutting
U
برنده
conductive
U
برنده
incisive
U
برنده
deferent
U
برنده
trenchant
U
برنده
winners
U
برنده
high proof
U
برنده
incisory
U
برنده
winner
U
برنده
discoverers
U
پی برنده
discoverer
U
پی برنده
vehicle
U
برنده
vehicles
U
برنده
heuristic
U
پی برنده
foretooth
U
برنده
portative
U
برنده
cutters
U
برنده
scissile
U
برنده
cutter
U
برنده
mutilator
U
برنده
winning
U
برنده
winnings
U
برنده
edged tool
U
الت برنده
winning position
U
پوزیسیون برنده
edge tool
U
الت برنده
dissolvent
U
حل کننده برنده
winning move
U
حرکت برنده
deferent
U
بیرون برنده
cutting head
U
نوک برنده
impellor
U
پیش برنده
winner of a match
U
برنده مسابقه
utilizer
U
بکار برنده
uplifter
U
بالا برنده
matrolinous
U
بارث برنده
lacerative
U
برنده یا درنده
incisively
U
بطور برنده
outpoint
U
برنده با امتیاز
persi
U
برنده سر دیو
perseus
U
برنده سر دیو
prizer
U
برنده جایزه
prizewinner
U
برنده جایزه
promotor
U
پیش برنده
shoo-in
<idiom>
U
برنده مطلق
wearing
U
تحلیل برنده
impeller
U
پیش برنده
resolutive
U
تحلیل برنده
gonfalonier
U
برنده پرچم
gestatorial
U
برنده پاپ
highest bidder
U
برنده مزایده
medalist
U
برنده مدال
decision
U
برنده با امتیاز
victors
U
برنده مسابقه
promoter
U
پیش برنده
uptake
U
بالا برنده
heiress
U
ارث برنده زن
dark horses
U
برنده غیرمترقبه
user
U
بکار برنده
users
U
بکار برنده
raider
U
یورش برنده
raiders
U
یورش برنده
victor
U
برنده مسابقه
promoters
U
پیش برنده
decisions
U
برنده با امتیاز
contender
U
برنده احتمالی
medallists
U
برنده مدال
heiresses
U
ارث برنده زن
dark horse
U
برنده غیرمترقبه
medallist
U
برنده مدال
propulsive
U
جلو برنده
medalists
U
برنده مدال
contenders
U
برنده احتمالی
propelling
U
پیش برنده
boosters
U
بالا برنده
booster
U
بالا برنده
winners
U
برنده بازی
winner
U
برنده بازی
annihilator
U
از بین برنده
achiever
U
از پیش برنده
won ending
U
اخر بازی برنده
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
Nobel laureate
U
برنده جایزه نوبل
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
benefic
U
فایده برنده نیکوکار
raise the hand
U
بالابردن دست برنده
jackpots
U
برنده تمام پولها
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
chung seung
U
برنده هوگوابی تکواندو
decisions
U
برنده کشتی با امتیاز
Nobel Prize winner
U
برنده جایزه نوبل
cutler
U
فروشنده الات برنده
bearing capacity
U
قدرت برنده باربرد
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
jackpot
U
برنده تمام پولها
nonwinner
U
هرگز برنده نشده
painstaking
U
ساعی رنج برنده
liquidators
U
برچیننده از بین برنده
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
emulous
U
رشک برنده طالب
emasculative
U
برنده نیروی مردی
liquidator
U
برچیننده از بین برنده
limivorous
U
فرو برنده گل ولای
file cutter
U
قسمت برنده سوهان
benefitical
U
منتفع فایده برنده
painstakingly
U
ساعی رنج برنده
emasculatory
U
برنده نیروی مردی
hoong seung
U
برنده هوگو قرمز تکواندو
novillero
U
گاوبازی که هنوز برنده نشده
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
hellward
U
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
hybrid propulation
U
نیروی پیش برنده مختلط
sharp tongued
U
بکار برنده سخنان زننده
gulfs
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
To win on points.
U
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
scissors
U
چیز برنده قطع کننده
assimilator
U
تحلیل برنده همانند سازنده
gulf
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
cutting angle
U
سطح برنده تیغه برش
dye-remover
U
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
waltz off with
<idiom>
U
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
runner up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean
U
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
blade
U
قسمت برنده لبههای تیغ دار
runners-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
cupholder
U
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
runner-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
defoliating agent
U
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
I have not played my trump ( winning ) card .
U
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants
U
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water
U
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
maiden race
U
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
ingestive
U
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
U
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
head
U
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-alls
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving
U
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
selling race
U
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
medallist
U
دارای مدال برنده مدال
medallists
U
دارای مدال برنده مدال
medalists
U
دارای مدال برنده مدال
medalist
U
دارای مدال برنده مدال
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com