Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pack
U
بسته کردن یکدست ورق بازی
packs
U
بسته کردن یکدست ورق بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
closed game
U
بازی بسته
slickest
U
یکدست کردن جذاب
slick
U
یکدست کردن جذاب
handy dandy
U
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
packet
U
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets
U
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
flattest
U
یکدست
pursang
U
یکدست
flat
U
یکدست
set
U
یکدست
sets
U
یکدست
setting up
U
یکدست
uniform sand
U
ماسه یکدست
game and game
U
یکدست ویکدست
emeraldgreen
U
سبز یکدست
snow white
U
سفید یکدست
solid color
U
رنگ یکدست
homogeneous area
U
منطقه یکدست
lampblack
U
سیاه یکدست
solid-shade dyeing
U
یکدست و همرنگ
unmixede
U
یکدست خالص
serviced
U
یکدست فروف اثاثه
self coloured
U
دارای رنگ یکدست
service
U
یکدست فروف اثاثه
suit
U
یکدست لباس پیروان
solid sodding
U
پوشش یکدست چمنی
rib rifling
U
خان کشی یکدست
denture
U
یکدست دندان مصنوعی
suits
U
یکدست لباس پیروان
suited
U
یکدست لباس پیروان
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
White regular teeth .
U
دندانهای سفید ومرتب ( یکدست )
flattest
U
پنچری طایر عکس ساده و یکدست
flat
U
پنچری طایر عکس ساده و یکدست
fount
U
یکدست حروف هم شکل وهم اندازه
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
rigs
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
scarlet
U
[زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
pack
U
بسته کردن
packs
U
بسته کردن
shook
U
بسته کردن
wraps
U
بسته بندی کردن
packets
U
بسته بندی کردن
wrap
U
بسته بندی کردن
put up
U
بسته بندی کردن
packet
U
بسته بندی کردن
packs
U
بسته بندی کردن
stripping
U
بسته بندی کردن
put-up
U
بسته بندی کردن
packing
U
بسته بندی کردن
pack
U
بسته بندی کردن
parcels
U
بسته بندی کردن
parceling
U
بسته بندی کردن
parcel
U
بسته بندی کردن
to commit oneself
U
خودراگرفتاریا بسته کردن
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
package
U
قوطی بسته بندی کردن
packages
U
قوطی بسته بندی کردن
botton
U
بسته شدن تکمه کردن
packaged
U
قوطی بسته بندی کردن
size up
<idiom>
U
بسته به شرایط ،برانداز کردن
shunts
U
موازی کردن بستن بسته شدن
packet
U
یچ کردن بسته ها داده ارسال میکند
packets
U
یچ کردن بسته ها داده ارسال میکند
shunt
U
موازی کردن بستن بسته شدن
shunted
U
موازی کردن بستن بسته شدن
multicast packet
U
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
unpacking
U
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpack
U
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacks
U
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
areas
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
twiddled
U
بازی کردن
twiddles
U
بازی کردن
twiddling
U
بازی کردن
plays
U
بازی کردن
playing
U
بازی کردن
twiddle
U
بازی کردن
bump
U
بازی کردن
move
U
بازی کردن
toys
U
بازی کردن
toy
U
بازی کردن
playing
U
رل بازی کردن
play
U
بازی کردن
headwork
U
با سر بازی کردن
moved
U
بازی کردن
plays
U
رل بازی کردن
To be acting. To put it on .
U
رل بازی کردن
play
U
رل بازی کردن
played
U
رل بازی کردن
played
U
بازی کردن
playact
U
رل بازی کردن
play-act
U
بازی کردن
play-acted
U
بازی کردن
play-acting
U
بازی کردن
miscast
U
بد بازی کردن
moves
U
بازی کردن
play-acts
U
بازی کردن
actuble
U
بازی کردن
rinks
U
یخ بازی کردن
rink
U
یخ بازی کردن
gallant
U
زن بازی کردن
fox
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
padding
U
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
silhouette
U
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes
U
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
equivocating
U
زبان بازی کردن
equivocates
U
زبان بازی کردن
play fair
U
مردانه بازی کردن
favouritism
U
پارتی بازی کردن
equivocated
U
زبان بازی کردن
equivocate
U
زبان بازی کردن
to play at chess
U
شطرنج بازی کردن
to bill and coo
U
بوسه بازی کردن
palter
U
زبان بازی کردن
to play for love
U
سر هیچ بازی کردن
prevaricating
U
زبان بازی کردن
prevaricates
U
زبان بازی کردن
prevaricated
U
زبان بازی کردن
piddles
U
باخوراک بازی کردن
prevaricate
U
زبان بازی کردن
play out
U
تا اخر بازی کردن
spoof
U
حقه بازی کردن
spoofs
U
حقه بازی کردن
tricking
U
حقه بازی کردن
To play cards .
U
ورق بازی کردن
to play soccer
U
فوتبال بازی کردن
yo-yos
U
یویو بازی کردن
criminal court
U
عشق بازی کردن
taw
U
تیله بازی کردن
cards
U
ورق بازی کردن
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
to fly a kite
U
سفته بازی کردن
to look oneself again
U
پشم بازی کردن
trick
U
حقه بازی کردن
to play football
U
فوتبال بازی کردن
card
U
ورق بازی کردن
tricked
U
حقه بازی کردن
fornicating
U
: فاحشه بازی کردن
fornicates
U
: فاحشه بازی کردن
fornicated
U
: فاحشه بازی کردن
fornicate
U
: فاحشه بازی کردن
to make love
U
عشق بازی کردن
thimblerig
U
شعبده بازی کردن
yo-yo
U
یویو بازی کردن
misplay
U
ناشیانه بازی کردن
piddled
U
باخوراک بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
plays
U
تفریح بازی کردن
skate
U
اسکیت بازی کردن
skated
U
اسکیت بازی کردن
fence
U
شمشیر بازی کردن
fences
U
شمشیر بازی کردن
skates
U
اسکیت بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
skis
U
اسکی بازی کردن
playact
U
در تاتر بازی کردن
gambles
U
سفته بازی کردن
play
U
تفریح بازی کردن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
kites
U
سفته بازی کردن
skied
U
اسکی بازی کردن
sparred
U
مشت بازی کردن
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
mountebank
U
حقه بازی کردن
spars
U
مشت بازی کردن
mountebanks
U
حقه بازی کردن
spar
U
مشت بازی کردن
left-handed
U
با دست چپ بازی کردن
war game
U
بازی جنگ کردن
to skip rope
U
بند بازی کردن
ski
U
اسکی بازی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com