Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reassembling
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble
U
بستن قطعات سوار کردن قطعات
replacing
U
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace
U
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces
U
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
U
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
assemble
U
سوار کردن قطعات
assembles
U
سوار کردن قطعات
assembled
U
سوار کردن قطعات
light horse
U
سوار نظام سبک اسلحه
bin storage
U
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
fixed pivot
U
محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate
U
اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
unit categories
U
انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
running spare
U
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares
U
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work
U
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
separation zone
U
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
cannibalizing
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
U
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
disbands
U
منحل کردن یکانها
disbanding
U
منحل کردن یکانها
disband
U
منحل کردن یکانها
inspection arms
U
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
attachment
U
منتصب کردن یکانها انتصاب
robber
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
brigand
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
fire restriction
U
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
congregates
U
اجتماع کردن
congregate
U
اجتماع کردن
congregated
U
اجتماع کردن
flocculate
U
اجتماع کردن
congregating
U
اجتماع کردن
rioting
U
اجتماع و بلوا کردن
riot
U
اجتماع و بلوا کردن
riots
U
اجتماع و بلوا کردن
rioted
U
اجتماع و بلوا کردن
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
hold up
U
با اسلحه سرقت کردن
to sight gun
U
نشان کردن اسلحه
hold-up
U
با اسلحه سرقت کردن
to decommission weapons
U
اسلحه ها را غیردایر کردن
hold-ups
U
با اسلحه سرقت کردن
rig
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
rigged
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rebuilds
U
نوسازی کردن قطعات
renovation
U
تجدید قطعات کردن
rebuild
U
نوسازی کردن قطعات
forgather
U
گرد امدن اجتماع کردن
to pack a weapon
[colloquial]
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
cant
U
اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
to carry a weapon
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
to call to arms
U
اعلام دست به اسلحه کردن
to be packing
[heat]
[colloquial]
U
اسلحه ای با خود حمل کردن
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
dismantle
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
quadrat
U
به قطعات مستطیل تقسیم کردن
dismantled
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
match mark
U
جفتن و جور کردن قطعات
dismantles
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
connection of loom pieces
U
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
parcel
U
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels
U
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
boresight
U
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
bin storage space
U
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
foldboat
U
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
recondition
U
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditioned
U
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions
U
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
fishplate
U
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
take up
U
سوار کردن
mount
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن
mounts
U
سوار کردن
rigged
U
سوار کردن
modulating
U
سوار کردن
modulates
U
سوار کردن
modulate
U
سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
enchase
U
سوار کردن
rigs
U
سوار کردن
rig
U
سوار کردن
assembles
U
سوار کردن
fabricate
U
سوار کردن
assemble
U
سوار کردن
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
carburizing
U
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
modulates
U
سوار کردن موج
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
mounting
U
سوار کردن وسایل
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
pick up
U
سوار کردن مسافر
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
sets
U
سوار کردن جاانداختن
installing
U
سوار کردن جادادن
install
U
سوار کردن جادادن
rodeos
U
سوار کاری کردن
modulate
U
سوار کردن موج
modulating
U
سوار کردن موج
embarked
U
درکشتی سوار کردن
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
embark
U
درکشتی سوار کردن
rodeo
U
سوار کاری کردن
embarking
U
درکشتی سوار کردن
set
U
سوار کردن جاانداختن
take on
U
مسافر سوار کردن
installs
U
سوار کردن جادادن
staging
U
سوار کردن جا دادن
embarks
U
درکشتی سوار کردن
rig in
U
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
unit loading
U
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
erects
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
remount
U
برگشتن دوباره سوار کردن
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounting
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounts
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erect
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
mounting
U
اسباب سوار شدن یا کردن
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
port of embarkation
U
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
piggybacks
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback
<idiom>
U
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
attaching
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaches
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach
U
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
dog down
U
بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
assemble
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assembles
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assembled
U
سوار کردن گردهمایی کردن
mounts
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
mount
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading
U
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off
U
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
contract
U
مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com