Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
Other Matches
hustled
U
بزور وادار کردن
hustles
U
بزور وادار کردن
hustling
U
بزور وادار کردن
coerced
U
بزور وادار کردن
exact
U
بزور مطالبه کردن
exacted
U
بزور مطالبه کردن
coerce
U
بزور وادار کردن
coercing
U
بزور وادار کردن
exacts
U
بزور مطالبه کردن
hustle
U
بزور وادار کردن
coerces
U
بزور وادار کردن
wresting
U
بزور قاپیدن و غصب کردن
packs
U
توده کردن بزور چپاندن
wrests
U
بزور قاپیدن و غصب کردن
wrested
U
بزور قاپیدن و غصب کردن
pack
U
توده کردن بزور چپاندن
wrest
U
بزور قاپیدن و غصب کردن
constrains
U
بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrain
U
بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constraining
U
بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
bouse
U
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
expulse
U
خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
unship
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
ablate
U
بریدن و خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
disarms
U
از ضامن خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
spew
U
با فشار خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
defecated
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
defecates
U
خارج کردن مدفوع
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
by the he and ears
U
بزور
by force
U
بزور
barely
<adv.>
U
بزور
just
[enough]
<adv.>
U
بزور
perforce of
U
بزور
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
to tear at
U
بزور کشیدن
force
U
بزور بازکردن
exaction
U
مطالبه بزور
forces
U
بزور بازکردن
blackjack
U
بزور و باتهدید
grab off
U
بزور گرفتن
reave
U
بزور بردن
lugs
U
بزور کشیدن
to put out of face
U
بزور بردن
forcing
U
بزور بازکردن
lug
U
بزور کشیدن
to force a laugh
U
بزور خندیدن
packs
U
بزور جا دادن
lugging
U
بزور کشیدن
pack
U
بزور جا دادن
lugged
U
بزور کشیدن
By dint of hard work.
U
بزور کاروتلاش
pully haul
U
بزور کشیدن
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
to scrape through
U
بزور ردشدن یاگذشتن
effusions
U
اضافه جریان بزور
detrude
U
بزور پیش بردن
effusion
U
اضافه جریان بزور
extortion
U
اخذ بزور و عنف
to pluck off a shoe
U
کفشی را بزور کندن
He can hardly walk.
U
بزور راه می رود
usurp
U
بزور گرفتن ربودن
usurps
U
بزور گرفتن ربودن
usurping
U
بزور گرفتن ربودن
muscles
U
بزور وارد شدن
muscle
U
بزور وارد شدن
he boasts of his strengeth
U
بزور خود می نازد
procrustean
U
بزور بکار وادارنده
She barely managed to get her diplome.
U
بزور دیپلمش راگرفت
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
hogs
U
خوک پرواری بزور گرفتن
gouges
U
با اسکنه کندن بزور ستاندن
gouged
U
با اسکنه کندن بزور ستاندن
gouging
U
با اسکنه کندن بزور ستاندن
screw money out of a person
U
بزور پول از کسی گرفتن
To make a forcible entry into a building.
U
بزور وارد ساختمانی شدن
dragoons
U
بزور شکنجه بکاری واداشتن
hogged
U
خوک پرواری بزور گرفتن
hog
U
خوک پرواری بزور گرفتن
extort
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
dragoon
U
بزور شکنجه بکاری واداشتن
gouge
U
با اسکنه کندن بزور ستاندن
extorted
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorting
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
grated
U
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grates
U
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
grate
U
صدای خشن دراوردن بزور ست اندن
deforciant
U
کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
to ram a thing intoa person
U
چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
intrusive
U
بزور داخل شونده فرو رونده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com