English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
noblesse oblige U بزرگواری و سخاوتمندی نشانه نجیب زادگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
particianship U نجیب زادگی اصالت
cousinship U نسبت عموزادگی یادایی زادگی یاعمه زادگی یاخاله زادگی
benevolence U سخاوتمندی
magnanimity U رادمردی بزرگواری
particianship U بزرگ زادگی
primogeniture U نخست زادگی
right of primogeniture U حق نخست زادگی یا ارشدیت
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
genteel U نجیب
maidenly U نجیب
gentlewomanly U نجیب
sobersided U نجیب
gentle U نجیب
gentlewoman U زن نجیب
gentler U نجیب
gentlest U نجیب
meek U نجیب
immodest U نا نجیب
nice U نجیب
nicer U نجیب
nicest U نجیب
decent U نجیب
gentlewomen U زن نجیب
of a noble family U نجیب
indecent U نا نجیب
genteelly U نجیب وار
patricians U نجیب زاده
high born U نجیب زاده
knights U نجیب زاده
noble metal U فلز نجیب
noble gas U گاز نجیب
noble metals U فلزات نجیب
chevalier U نجیب زاده
blue-blooded U نجیب زاده
blue blooded U نجیب زاده
patrician U نجیب زاده
knight U نجیب زاده
knighted U نجیب زاده
knighting U نجیب زاده
childe U نجیب زاده
aristocrat U نجیب زاده
bashaw U نجیب زاده
noblest U نجیب باشکوه
nobles U نجیب باشکوه
nobleman U نجیب زاده
noblemen U نجیب زاده
nobler U نجیب باشکوه
noble U نجیب باشکوه
aristocrats U نجیب زاده
magnate U نجیب زاده
noblewomen U نجیب زاده
noblewoman U نجیب زاده
magnates U نجیب زاده
thane U نجیب زاده
blander U شیرین و مطلوب نجیب
donned U لرد یا نجیب زاده
don U لرد یا نجیب زاده
donning U لرد یا نجیب زاده
well born U اصیل نجیب زاده
gentlemanlike U شایسته مرد نجیب
gentleman of fortune U نجیب زاده حادثه جو
bland U شیرین و مطلوب نجیب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
dons U لرد یا نجیب زاده
shabby genteel U نجیب نما فقیرواقا منش
A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb> U اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
gentlewomanlike U شایسته بانوان نجیب ومحترم
junker U جوان نجیب زاده المانی
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
wellborn U نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
yonker U نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker U نجیب زاده جوان جوان سلحشور
blue blood U نجیب زاده اشراف زاده
mark U نشانه
emblems U نشانه
indications U نشانه ها
symptoms U نشانه
emblem U نشانه
presaged U نشانه
presage U نشانه
marker U نشانه
symptom U نشانه
symbol U نشانه
ikons U نشانه
icons U نشانه
icon U نشانه
marks U نشانه
presages U نشانه
presaging U نشانه
indicative U نشانه
emblematic U نشانه
markers U نشانه
attributing U نشانه
attributes U نشانه
attribute U نشانه
traces U نشانه
traced U نشانه
trace U نشانه
omens U نشانه
omen U نشانه
bench mark U نشانه
cues U نشانه
symptomless U بی نشانه
one address U با یک نشانه
token U نشانه
signalled U نشانه
tokens U نشانه
signaled U نشانه
signal U نشانه
portent U نشانه
reminiscences U نشانه
cursor U نشانه گر
cursors U نشانه گر
cue U نشانه
sacraments U نشانه
reminiscence U نشانه
sacrament U نشانه
portents U نشانه
frequency mark U نشانه فرکانس
emblematical U حاوی نشانه
bode U نشانه بودن
discriminandum U نشانه افتراق
direction peg U میخ نشانه
pivot point U نقطه نشانه
go ahead U نشانه ترقی
targets U تیر نشانه
targeting U تیر نشانه
targetted U تیر نشانه
targetting U تیر نشانه
targeted U تیر نشانه
target U تیر نشانه
prodrome U پیش نشانه
minimal cue U نشانه کمینه
merit badge U نشانه هنر
proof of laziness U نشانه تنبلی
indicium U نشانه ویژه
dan buoy U بویه نشانه
typology U نشانه شناسی
badge reader U نشانه خوان
asterisks U 1-نشانه گرافیکی
asterisk U 1-نشانه گرافیکی
symptomatic U نشانه بیماری
proofs U نشانه مدرک
token passing U گذراندن نشانه
traffic signal U نشانه روشن
levels U نشانه گرفتن
levelled U نشانه گرفتن
leveled U نشانه گرفتن
cue learning U نشانه اموزی
sem U نشانه شناسی
cockshy U نشانه روی
cockshot U نشانه روی
bench mark U نشانه مبنا
symptomatology U نشانه شناسی
sighting U نشانه رفتن
sightings U نشانه رفتن
level U نشانه گرفتن
proof U نشانه مدرک
cairn U سنگ نشانه
trained U نشانه رفتن
train U نشانه رفتن
allegory U نشانه علامت
allegories U نشانه علامت
vetoes U نشانه مخالفت
veto U نشانه مخالفت
vetoed U نشانه مخالفت
vetoing U نشانه مخالفت
marksman U نشانه گیر
marksmen U نشانه گیر
cairns U سنگ نشانه
marker U علامت نشانه
aim U نشانه گرفتن .
aimed U نشانه گرفتن .
aims U نشانه گرفتن .
indicator U علامت خط نشانه
line of sight U خط نشانه روی
indication U اشعار نشانه
markers U علامت نشانه
signal U علامت نشانه
signaled U علامت نشانه
code U نشانه قراردادی
signalled U علامت نشانه
aiming U نشانه روی
trains U نشانه رفتن
pavement marking U نشانه گذاری راه
crossbones U نشانه مرگ وخطر
peep sight U دریچه نشانه روی
reciprocal laying U نشانه روی متقابله
sightings U نشانه روی کردن
plots U نشانه میان چهارراه
sighting U نشانه روی کردن
road marking U نشانه گذاری راه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com