Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to tug at the oar
U
بزحمت پارو زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laboriously
U
بزحمت
barely
<adv.>
U
بزحمت
arduously
U
بزحمت
just
[enough]
<adv.>
U
بزحمت
tug
U
بزحمت کشیدن
tugs
U
بزحمت کشیدن
tugging
U
بزحمت کشیدن
tugged
U
بزحمت کشیدن
to struggle through
U
بزحمت رد شدن
with d.
U
بسختی بزحمت
hardly
U
مشکل بزحمت
worry out
U
بزحمت حل کردن
to get into trouble
U
بزحمت افتادن
to get oneself into trouble
U
بزحمت افتادن
traipsed
U
بزحمت راه رفتن
to choke down
U
بزحمت دردل نگهداشتن
elaborate
U
بزحمت درست شده
elaborated
U
بزحمت درست شده
elaborates
U
بزحمت درست شده
elaborating
U
بزحمت درست شده
traipsing
U
بزحمت راه رفتن
traipse
U
بزحمت راه رفتن
traipses
U
بزحمت راه رفتن
to lead a person a d.
U
کسیرا بزحمت انداختن
He escaped by the skin of his teeth.
U
بزحمت جانش رانجات داد
scrambled
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
scramble
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
scrambles
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling
U
بزحمت جلو رفتن تلاش
to spell out
U
بزحمت خواندن یا هجی کردن
to wriggle one's way
U
بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
to thrash out the truth
U
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
paddled
U
پارو
paddles
U
پارو
rowlocks
U
جا پارو
oar
U
پارو
paddling
U
پارو
to trample on
U
پارو
oars
U
پارو
rowlock
U
جا پارو
snow shovel
U
پارو
paidle
U
پارو
paddler
U
پارو زن
oarsmen
U
پارو زن
oarsman
U
پارو زن
paddle
U
پارو
shovels
U
پارو
shoveling
U
پارو
shoveled
U
پارو
shovelling
U
پارو
shovelled
U
پارو
shovel
U
پارو
catch
U
پارو به اب
oarage
U
پارو
rowlock
U
ضامن پارو
oar
U
پارو زدن
scull
U
پارو زدن
oars
U
پارو زدن
becket
U
حلقه پارو
rowlocks
U
ضامن پارو
boat your oars
U
پارو به قایق
double banked boat
U
قایق دو پارو زن
oars forward
U
پارو به جلو
oars down
U
پارو پایین
loom
U
دسته پارو
rowed
U
پارو زدن
rows
U
پارو زدن
row
U
پارو زدن
sculls
U
پارو زدن
to ply the oar
U
پارو زدن
sculled
U
پارو زدن
loomed
U
دسته پارو
looming
U
دسته پارو
single banked boat
U
قایق تک پارو زن
looms
U
دسته پارو
ship your oars
U
پارو بیرون
toss your oars
U
پارو بالا
to pull a good oar
U
خوب پارو زدن
give way
U
فرمان با هم پارو بزنید
he rows 0 to the minute
U
او دقیقهای سی پارو میزند
be in the money
<idiom>
U
پول پارو کردن
to pull a lone oar
U
تنها پارو زدن
oarlock
U
جایگاه فلزی پارو
pull a good oar
U
خوب پارو زدن
to row back
U
به عقب پارو زدن
double banked boat
U
قایق جفت پارو زن
looms
U
قسمت میانی پارو
looming
U
قسمت میانی پارو
loom
U
قسمت میانی پارو
oarsmen
U
پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsman
U
پارو زن مسابقات قایقرانی
catch
U
بل گرفتن دخول پارو در اب
loomed
U
قسمت میانی پارو
die
U
پارو زدن شدید
backwater
U
برعکس پارو زدن
backwaters
U
برعکس پارو زدن
catch a crab
U
تصادفا پارو را داخل اب کردن
sculls
U
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled
U
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
scull
U
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
have money to burn
<idiom>
U
پول از پارو بالا رفتن
thole
U
چوب یا میله اهرم پارو
finishes
U
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish
U
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
back wash
U
حرکت اب در نتیجه پارو زدن
I've shoveled snow all the morning.
U
من تمام صبح برف پارو کردم.
paddled
U
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle
U
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
butting
U
حلقه چرمی دور دستگیره پارو
paddles
U
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling
U
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
trachle
U
تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
feather
U
تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
shells
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
pushaway
U
غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
shell
U
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
strike
U
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes
U
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
scratch
U
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratches
U
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratching
U
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratched
U
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com