English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
salivate U بزاق ایجادکردن
salivated U بزاق ایجادکردن
salivates U بزاق ایجادکردن
salivating U بزاق ایجادکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spit U بزاق
spits U بزاق
sputum U بزاق
saliva U بزاق
salivation U ایجاد بزاق
ptyalism U سیلان بزاق
insalivation U اختلاط با بزاق
salivation U بزاق اوری
slobbers U بزاق زدن به
slobbers U بزاق گلیز
sialagogue U مدر بزاق
sialagogic U بزاق اور
salivation U ترشح بزاق
slobber U بزاق گلیز
slobber U بزاق زدن به
slobbered U بزاق گلیز
slobbered U بزاق زدن به
slobbering U بزاق گلیز
slobbering U بزاق زدن به
causes U ایجادکردن
causing U ایجادکردن
coneive U ایجادکردن
product U ایجادکردن
products U ایجادکردن
cause U ایجادکردن
hatches U ایجادکردن
hatched U ایجادکردن
hatch U ایجادکردن
salivating U بزاق ترشح کردن
salivates U بزاق ترشح کردن
ptyalin U ماده تخمیری بزاق
salivated U بزاق ترشح کردن
salivate U بزاق ترشح کردن
vine U تاکستان ایجادکردن
vines U تاکستان ایجادکردن
funk U دود ایجادکردن
notches U شکاف ایجادکردن
sods U چمن ایجادکردن
sod U چمن ایجادکردن
notch U شکاف ایجادکردن
insalivate U با خدو اغشتن با بزاق امیختن
parotid U وابسته بغده بزاق زیرگوش
saliva test U ازمایش بزاق دهان اسب
procreative U وابسته به ایجادکردن یا زادن
touts U صدای نکره ایجادکردن
touting U صدای نکره ایجادکردن
touted U صدای نکره ایجادکردن
tout U صدای نکره ایجادکردن
thuds U صدای خفه واهسته ایجادکردن
thudding U صدای خفه واهسته ایجادکردن
thudded U صدای خفه واهسته ایجادکردن
thud U صدای خفه واهسته ایجادکردن
vesicular U حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
rustle U صدای برگ خشک ایجادکردن
rustled U صدای برگ خشک ایجادکردن
rustling U صدای برگ خشک ایجادکردن
rustles U صدای برگ خشک ایجادکردن
set the pace <idiom> U برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
chime U صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chiming U صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimes U صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
chimed U صدای سنج ایجادکردن ناقوس رابصدا دراوردن
slaver U گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com