English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
relieve U بر جسته ساختن
relieves U بر جسته ساختن
relieving U بر جسته ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glisten U جسته جسته برق زدن
glistens U جسته جسته برق زدن
glistening U جسته جسته برق زدن
glistened U جسته جسته برق زدن
relief U خط بر جسته
patchwork U جسته گریخته
notable U شخص بر جسته
indents U بر جسته کردن
indenting U بر جسته کردن
notables U شخص بر جسته
indent U بر جسته کردن
browser U کسیکه جسته وگریخته میخواند
browses U جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
browsed U جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
browse U جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
ribbing U ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
pills U حب ساختن
constructing U ساختن
upgrade U ساختن
generates U ساختن
generated U ساختن
fabricating U ساختن
constructed U ساختن
construct U ساختن
upgraded U ساختن
creating U ساختن
creates U ساختن
create U ساختن
fabricate U ساختن
fabricated U ساختن
pill U حب ساختن
fabricates U ساختن
miscreate U بد ساختن
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
generating U ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
pellet U حب ساختن
fashioning U مد ساختن
fashions U مد ساختن
bulid U ساختن
carbonize U کک ساختن
fabrication U ساختن
builds U ساختن
buildings U ساختن
compose U ساختن
put-up U ساختن
put up U ساختن
invents U ساختن
inventing U ساختن
invented U ساختن
invent U ساختن
build U ساختن
makes U ساختن
dree U ساختن با
constructs U ساختن
indite U ساختن
make U ساختن
manufactures U ساختن
manufactured U ساختن
manufacture U ساختن
confect U ساختن
composes U ساختن
idolises U بت ساختن
forborne U ساختن با
idolising U بت ساختن
idolized U بت ساختن
bridges U پل ساختن
bridged U پل ساختن
remakes U از نو ساختن
unifying U تک ساختن
produce U ساختن
idolised U بت ساختن
idolize U بت ساختن
produces U ساختن
idolizes U بت ساختن
idolizing U بت ساختن
remake U از نو ساختن
produced U ساختن
unify U تک ساختن
unifies U تک ساختن
generate U ساختن
to make a shift U ساختن
mints U ساختن
to go in with U ساختن با
bridge U پل ساختن
to make away U ساختن
to get along U ساختن
set up U ساختن
minting U ساختن
minted U ساختن
upbuild U ساختن
to t. up U ساختن
mint U ساختن
familiarising U اشنا ساختن
produces U ساختن محصول
familiarises U اشنا ساختن
diversify U گوناگون ساختن
accustoming U معتاد ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
familiarised U اشنا ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
familiarize U اشنا ساختن
familiarized U اشنا ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
disabling U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disable U ناتوان ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
diversified U گوناگون ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
sepulchres U قبر ساختن
discovers U مکشوف ساختن
reconciling U راضی ساختن
notifying U اگاه ساختن
gaunt U زننده ساختن
subverts U واژگون ساختن
sepulchers U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
denigration U سیاه ساختن
subvert U واژگون ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
subverted U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
notify U اگاه ساختن
notifies U اگاه ساختن
notified U اگاه ساختن
produced U ساختن محصول
reconciles U راضی ساختن
cut teeth U دندانه ساختن
reconcile U راضی ساختن
produce U ساختن محصول
discovering U مکشوف ساختن
discovered U مکشوف ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
discover U مکشوف ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
internalization U درونی ساختن
denude U عاری ساختن
ensured U مطمئن ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
disturb U مضطرب ساختن
discourage U بی جرات ساختن
minimizing U کمینه ساختن
minimizes U کمینه ساختن
minimized U کمینه ساختن
minimize U کمینه ساختن
minimising U کمینه ساختن
discourages U بی جرات ساختن
rescind U باطل ساختن
rescinding U باطل ساختن
substantiating U مستند ساختن
substantiates U مستند ساختن
denuded U عاری ساختن
snarls U خشمگین ساختن
denudes U عاری ساختن
denuding U عاری ساختن
substantiate U مستند ساختن
substantiated U مستند ساختن
snarling U خشمگین ساختن
snarled U خشمگین ساختن
snarl U خشمگین ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
rescinds U باطل ساختن
minimises U کمینه ساختن
humidified U مرطوب ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensure U مطمئن ساختن
vitiating U معیوب ساختن
vitiating U ناپاک ساختن
wet U مرطوب ساختن
wets U مرطوب ساختن
wetted U مرطوب ساختن
wettest U مرطوب ساختن
interring U مدفون ساختن
maximised U بیشینه ساختن
maximises U بیشینه ساختن
maximising U بیشینه ساختن
maximize U بیشینه ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
minimised U کمینه ساختن
accustoms U معتاد ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
accustom U معتاد ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com