Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sick slip
U
برگ اعزام به بیمارستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fielo hospital
U
بیمارستان صحرائی یاموقتی بیمارستان سیار
admision rate
U
میزان اعزام به بهداری نواخت سالیانه اعزام به بهداری
dispatching
U
اعزام
send out
U
اعزام
despatching
U
اعزام
dispatch
U
اعزام
dispatches
U
اعزام
dispatched
U
اعزام
despatches
U
اعزام
despatched
U
اعزام
hospitalize
U
در بیمارستان
hospitalising
U
در بیمارستان
hospitals
U
بیمارستان
hospitalizes
U
در بیمارستان
hospitalises
U
در بیمارستان
hospitalizing
U
در بیمارستان
hospitalised
U
در بیمارستان
hospital
U
بیمارستان
hospitalized
U
در بیمارستان
pay-bed
U
بیمارستان
dispateh
U
اعزام کردن
embassage
U
اعزام سفیر
send out
U
اعزام کردن
to send away
U
اعزام داشتن
to tell off
U
اعزام کردن
detach
U
اعزام کردن
unattached
U
اعزام نشده
sends
U
اعزام داشتن
sending
U
اعزام داشتن
send
U
اعزام داشتن
detaching
U
اعزام کردن
dispatcher
U
اعزام کننده
detaches
U
اعزام کردن
dispatched
U
اعزام داشتن
dispatches
U
اعزام یکانها
dispatch
U
اعزام کردن
despatching
U
اعزام یکانها
dispatches
U
اعزام کردن
dispatches
U
اعزام داشتن
dispatched
U
اعزام یکانها
dispatch
U
اعزام یکانها
dispatch
U
اعزام داشتن
despatches
U
اعزام کردن
despatching
U
اعزام کردن
despatching
U
اعزام داشتن
despatches
U
اعزام یکانها
dispatched
U
اعزام کردن
despatched
U
اعزام یکانها
despatches
U
اعزام داشتن
despatched
U
اعزام داشتن
despatched
U
اعزام کردن
hotel-Dieu
U
بیمارستان فرانسوی
debarkation hospital
U
بیمارستان موقت
hospitaler
U
ساکن بیمارستان
psychiatric hospital
U
بیمارستان روانی
open hospital
U
بیمارستان ازاد
hospital ship
U
ناو بیمارستان
leper hospital
U
بیمارستان مبروصین
field hospital
U
بیمارستان صحرایی
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
field hospitals
U
بیمارستان صحرایی
hospitalism
U
بیمارستان زدگی
day hospital
U
بیمارستان روزانه
sanitariums
U
بیمارستان مسلولین
clinics
U
مطب بیمارستان
clinic
U
مطب بیمارستان
admission
U
پذیرش به بیمارستان
ambulance
U
بیمارستان سیار
hospices
U
اسایشگاه بیمارستان
hospice
U
اسایشگاه بیمارستان
sanatoria
U
بیمارستان مسلولین
sanatorium
U
بیمارستان مسلولین
sanatoriums
U
بیمارستان مسلولین
ambulances
U
بیمارستان سیار
transfer station
U
محل اعزام افراد
to send upon an e
U
به سفارت اعزام کردن
reception station
U
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
commit
U
اعزام داشتن برای
commits
U
اعزام داشتن برای
committed
U
اعزام داشتن برای
he was sent to england
U
به انگلیس اعزام کردند
committing
U
اعزام داشتن برای
despatch
U
ارسال کردن اعزام
afforcement
U
اعزام نیروی امداد
dispatcher
U
اعزام کننده امکانات
physician in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
admission
U
اجازه بستری
[در بیمارستان]
doctor in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
Take me to the hospital?
U
مرا به بیمارستان ببرید.
in-patients
U
بیمار بستریدر بیمارستان
wardroom
U
سالن بیماران بیمارستان
in-patient
U
بیمار بستریدر بیمارستان
sanitorium
U
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
sanatarium
U
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
bed capacity
U
فرفیت بیمارستان از نظرتختخواب
convalescent center
U
بیمارستان ثابت منطقهای
hospitalized prisoners
U
زندانیان بستری در بیمارستان
house surgeon
U
جراح مقیم بیمارستان
inpatient
U
بیماری که در بیمارستان میخوابد
lock hospital
U
بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
sickbeds
U
تخت مریض یا بیمارستان
outpatient
U
بیمار سرپایی بیمارستان
sickbed
U
تخت مریض یا بیمارستان
pesthouse
U
بیمارستان طاعونی ها اسایشگاه
Operation room.
U
اتاق عمل ( بیمارستان )
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
sending state
U
کشور اعزام کننده پرسنل
dispatchment
U
ارسال
[اعزام]
[گسیل]
[فرستادن ]
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
interning
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
emergency admission
U
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
intern
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interns
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
hospital infection committee
U
کمیته عفونت بیمارستان
[پزشکی]
interne
U
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
intern
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
pest house
U
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
an in patient
U
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
out patient
U
بیماریکه در بیمارستان نخوابیده ولی ازانجادستورمیگیرد
probationer
U
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationers
U
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
The convicts are being sent to concentration camps .
U
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
residency
U
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .
U
حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
contact party
U
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
dispatch route
U
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
Hard architecture
U
[ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
consuls
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul
U
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
infirmary
U
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
infirmaries
U
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com