English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
topple U برگشتن واژگون کردن
toppled U برگشتن واژگون کردن
topples U برگشتن واژگون کردن
toppling U برگشتن واژگون کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inside out <idiom> U داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
capsized U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsize U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
overturns U واژگون کردن
upsets U واژگون کردن
to keel over U واژگون کردن
upsetting U واژگون کردن
rock the boat <idiom> U واژگون کردن
upset U واژگون کردن
overturned U واژگون کردن
overturn U واژگون کردن
overturn U واژگون کردن برانداختن
capsizing U واژگون کردن قایق
capsize U واژگون کردن قایق
capsized U واژگون کردن قایق
overturns U واژگون کردن برانداختن
overturned U واژگون کردن برانداختن
capsizes U واژگون کردن قایق
subverting U درون واژگون سازی کردن
subverts U درون واژگون سازی کردن
subvert U درون واژگون سازی کردن
to turn over U واژگون کردن کارکردن دراوردن
subverted U درون واژگون سازی کردن
perseverate U اصراردر برگشتن کردن
reversing U نقض کردن واژگون کردن
reverses U نقض کردن واژگون کردن
reversed U نقض کردن واژگون کردن
reverse U نقض کردن واژگون کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
topsy turvy U واژگون
subversive U واژگون
subversives U واژگون
topsy-turvy U واژگون
overturning U واژگون
upside down U واژگون
converse U واژگون وارونه
upsetter U واژگون کننده
conversed U واژگون وارونه
turn over U واژگون شدگی
subverts U واژگون ساختن
purls U واژگون شدن
purling U واژگون شدن
overturns U واژگون سازی
purled U واژگون شدن
eversible U واژگون شدنی
overturned U واژگون سازی
to turn turtle U واژگون شدن
overturn U واژگون سازی
purl U واژگون شدن
eversion U واژگون سازی
overset U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
converses U واژگون وارونه
conversing U واژگون وارونه
subverted U واژگون ساختن
subvert U واژگون ساختن
reversal U واژگون سازی واژگونی
keels U واژگون شدن افتادن
inverts U انحراف سخن واژگون
reversals U واژگون سازی واژگونی
keel U واژگون شدن افتادن
inverting U انحراف سخن واژگون
invert U انحراف سخن واژگون
turn turtle U واژگون شدن ناو یا قایق
upset _ U واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
roll around <idiom> U برگشتن
abjeure U برگشتن از
retroflex U برگشتن
come back U برگشتن
to go back U برگشتن
sheer U برگشتن
reverse U برگشتن
resile U برگشتن
get back <idiom> U برگشتن
returned U برگشتن
double back <idiom> U برگشتن
to put back U برگشتن
regurgitating U برگشتن
go back U برگشتن
backslide U برگشتن
hark back U برگشتن
returns U برگشتن
reversed U برگشتن
returning U برگشتن
return U برگشتن
deviates U برگشتن
deviate U برگشتن
reverses U برگشتن
reoccurring U برگشتن
to turn turtle U برگشتن
on the way back U در برگشتن
regorge U برگشتن
deviated U برگشتن
reverts U برگشتن
reverting U برگشتن
reverted U برگشتن
revert U برگشتن
lapse vi U برگشتن
reversing U برگشتن
to come back U برگشتن
deviating U برگشتن
regurgitates U برگشتن
reoccurrence U برگشتن
repullulate U برگشتن
recrudesce U برگشتن
regurgitated U برگشتن
chare U برگشتن
regurgitate U برگشتن
ballast U هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
rebounding U پس زدن برگشتن
till his return U تا موقع برگشتن او
introspect U بخود برگشتن
apostatize U از دین برگشتن
resile U به عقب برگشتن
remigrate U از مهاجرت برگشتن
to fall away U برگشتن مرتدشدن
rebounded U پس زدن برگشتن
to bounce [cheque/check] U برگشتن [چکی]
head off <idiom> U به عقب برگشتن
rebounds U پس زدن برگشتن
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
swindled U ورق برگشتن
capsizing U برگشتن قایق
swindle U ورق برگشتن
swindles U ورق برگشتن
capsize U برگشتن قایق
capsized U برگشتن قایق
capsizes U برگشتن قایق
rebound U پس زدن برگشتن
untread U برگشتن بازگشتن
charring U جسم زغال برگشتن
repatriating U بمیهن خود برگشتن
recoiled U بحال نخستین برگشتن
chars U جسم زغال برگشتن
recoiling U بحال خود برگشتن
repatriates U بمیهن خود برگشتن
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
recoiled U بحال خود برگشتن
recoil U بحال نخستین برگشتن
char U جسم زغال برگشتن
come back <idiom> U به فکر شخص برگشتن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
recoil U بحال خود برگشتن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
retract U عقب کشیدن برگشتن
home U شهر بخانه برگشتن
to throw back U به تبار خود برگشتن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
retracts U عقب کشیدن برگشتن
repatriate U بمیهن خود برگشتن
retracting U عقب کشیدن برگشتن
repatriated U بمیهن خود برگشتن
recoiling U بحال نخستین برگشتن
retracted U عقب کشیدن برگشتن
recoils U بحال خود برگشتن
recoils U بحال نخستین برگشتن
homes U شهر بخانه برگشتن
relapse U مرتد بحال نخستین برگشتن
put about U تغییر جهت دادن برگشتن
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
relapsing U مرتد بحال نخستین برگشتن
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
recovery U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
backcross U چند پشت بعقب برگشتن
recoveries U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
overturns U معلق شدن برگشتن وسیله
relapsed U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapses U مرتد بحال نخستین برگشتن
overturned U معلق شدن برگشتن وسیله
overturn U معلق شدن برگشتن وسیله
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
to head back U برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
bear off U برگشتن قایق بسمت مخالف باد
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
procedure turn U دور زدن برای برگشتن در مسیر
undoes U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undo U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
to hark back U برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draws U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draw U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
cradled U نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com