English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
capsize U برگشتن قایق
capsized U برگشتن قایق
capsizes U برگشتن قایق
capsizing U برگشتن قایق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bear off U برگشتن قایق بسمت مخالف باد
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
Other Matches
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
hark back U برگشتن
double back <idiom> U برگشتن
get back <idiom> U برگشتن
to turn turtle U برگشتن
regurgitate U برگشتن
returned U برگشتن
regurgitated U برگشتن
regurgitating U برگشتن
regurgitates U برگشتن
go back U برگشتن
reverses U برگشتن
to put back U برگشتن
reversed U برگشتن
resile U برگشتن
repullulate U برگشتن
reoccurring U برگشتن
reoccurrence U برگشتن
regorge U برگشتن
recrudesce U برگشتن
reversing U برگشتن
on the way back U در برگشتن
lapse vi U برگشتن
returns U برگشتن
sheer U برگشتن
return U برگشتن
to come back U برگشتن
to go back U برگشتن
reverse U برگشتن
retroflex U برگشتن
reverts U برگشتن
deviate U برگشتن
deviated U برگشتن
deviates U برگشتن
deviating U برگشتن
abjeure U برگشتن از
reverted U برگشتن
backslide U برگشتن
returning U برگشتن
reverting U برگشتن
roll around <idiom> U برگشتن
revert U برگشتن
come back U برگشتن
chare U برگشتن
untread U برگشتن بازگشتن
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
remigrate U از مهاجرت برگشتن
to bounce [cheque/check] U برگشتن [چکی]
introspect U بخود برگشتن
head off <idiom> U به عقب برگشتن
till his return U تا موقع برگشتن او
to fall away U برگشتن مرتدشدن
swindle U ورق برگشتن
swindled U ورق برگشتن
rebounds U پس زدن برگشتن
rebounded U پس زدن برگشتن
rebound U پس زدن برگشتن
rebounding U پس زدن برگشتن
resile U به عقب برگشتن
apostatize U از دین برگشتن
swindles U ورق برگشتن
charring U جسم زغال برگشتن
recoiled U بحال نخستین برگشتن
recoiling U بحال خود برگشتن
perseverate U اصراردر برگشتن کردن
recoiling U بحال نخستین برگشتن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
recoils U بحال خود برگشتن
homes U شهر بخانه برگشتن
recoils U بحال نخستین برگشتن
home U شهر بخانه برگشتن
chars U جسم زغال برگشتن
char U جسم زغال برگشتن
recoiled U بحال خود برگشتن
recoil U بحال نخستین برگشتن
recoil U بحال خود برگشتن
repatriated U بمیهن خود برگشتن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
retracts U عقب کشیدن برگشتن
topple U برگشتن واژگون کردن
toppled U برگشتن واژگون کردن
topples U برگشتن واژگون کردن
repatriate U بمیهن خود برگشتن
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
toppling U برگشتن واژگون کردن
repatriates U بمیهن خود برگشتن
repatriating U بمیهن خود برگشتن
to throw back U به تبار خود برگشتن
come back <idiom> U به فکر شخص برگشتن
retracting U عقب کشیدن برگشتن
retract U عقب کشیدن برگشتن
retracted U عقب کشیدن برگشتن
overturn U معلق شدن برگشتن وسیله
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
recovery U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
overturns U معلق شدن برگشتن وسیله
overturned U معلق شدن برگشتن وسیله
put about U تغییر جهت دادن برگشتن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
relapse U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsed U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapses U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing U مرتد بحال نخستین برگشتن
recoveries U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
backcross U چند پشت بعقب برگشتن
procedure turn U دور زدن برای برگشتن در مسیر
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
to head back U برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
inside out <idiom> U داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
to hark back U برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
undo U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undoes U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
draw U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draws U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
cradled U نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradle U نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradles U نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
timed U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
times U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
lighter U قایق
boats U قایق
ferry boat U قایق
ark U قایق
lighters U قایق
boatdeck U پل قایق
boat U قایق
barged U قایق
caique U قایق
barges U قایق
boat tail U دم قایق
outboard U قایق
barge U قایق
bilge U کف قایق
sterns U عقب قایق
boat gang U نگهبان قایق
sailboat U قایق بادی
sailboats U قایق بادبانی
boat-hooks U چنگک قایق
boat anchor U لنگر قایق
lighters U قایق بارکش
boat plug U پیته قایق
boat painter U طناب قایق
dinghy U قایق تفریحی
The boat sank. U قایق غرق شد
boat hails U شناسایی قایق
hull U بدنه قایق
sailboat U قایق بادبانی
sterner U عقب قایق
boat hook U هوک قایق
rowboats U قایق پارویی
rowboat U قایق پارویی
hulls U بدنه قایق
swamped U به گل نشستن قایق
cabin cruiser U قایق تفریحی
swamping U به گل نشستن قایق
schooner U قایق دو دگلی
beaching gear U سرسره قایق
boat call U مخابره با قایق
boat boom U بوم قایق
catboat U قایق تک بادبان
sternest U عقب قایق
schooners U قایق دو دگلی
stern U عقب قایق
fisherman's anchor U لنگر قایق
boat hook U چنگک قایق
double banked boat U قایق دو پارو زن
motorboat U قایق موتوری
davit U قایق بالابر
safety boat U قایق نجات
boat work U قایق بری
crash boat U قایق نجات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com