Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to our muttons
U
برگردیم به موضوع خودمان سر گوسفندهای خودمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
us
U
خودمان
ourselves
U
خودمان
ourself
U
خودمان
ours
U
مال خودمان
selves
U
خودشان خودمان
our
U
مال خودمان
inter nos
U
در میان خودمان
We divided the money among ourselves .
U
پول را بین خودمان قسمت
we cannot deceive ourselves
U
خودمان را نمیتوانیم فریب دهیم
between our selves
U
حرف بین خودمان باشد
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
U
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
We cloced in on the enemy .
U
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
The hotel was home from home .
U
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
We have problems of our own.
U
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
queueing
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
U
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
U
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reverses
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
subject
[topic]
U
موضوع
topic
U
موضوع
subjects
U
موضوع
motifs
U
موضوع
motif
U
موضوع
subjects
U
موضوع ها
topics
U
موضوع ها
subjecting
U
موضوع
issue
U
موضوع
question
U
موضوع
issued
U
موضوع
issues
U
موضوع
themes
U
موضوع ها
theme
U
موضوع
themes
U
موضوع
questioned
U
موضوع
head
U
موضوع
point
U
موضوع
subjected
U
موضوع
questions
U
موضوع
subject
U
موضوع
text
U
موضوع
texts
U
موضوع
object
U
موضوع
indirect objects
U
موضوع
plotless
U
بی موضوع
afair
U
موضوع
objecting
U
موضوع
objects
U
موضوع
criteria
U
موضوع
objected
U
موضوع
propositions
U
موضوع
propositioning
U
موضوع
mattered
U
موضوع
matter
U
موضوع
topics
U
موضوع
topic
U
موضوع
mattering
U
موضوع
proposition
U
موضوع
direct objects
U
موضوع
matters
U
موضوع
propositioned
U
موضوع
not to point
U
بیرون از موضوع
problem
U
معما موضوع
in question
U
موضوع بحث
affaire d'honneur
U
موضوع شرافتی
sides of the question
U
اطراف موضوع
problems
U
معما موضوع
monomaniac
U
دیوانه یک موضوع
lemma
U
مقدمه موضوع
matter on hand
U
موضوع بحث
in contestation
U
موضوع بحث
not to the point
U
خارج از موضوع
privity
U
موضوع محرمانه
subduce
U
موضوع کردن
subjecting
U
شیی موضوع
subjecting
U
رعایا موضوع
subjects
U
شیی موضوع
subjects
U
رعایا موضوع
side issues
U
موضوع فرعی
side issue
U
موضوع فرعی
res ipsa loquitur
U
موضوع گویاست
subject and predicate
U
موضوع و محمول
side show
U
موضوع فرعی
subjected
U
رعایا موضوع
at issue
U
موضوع بحث
beside the question
U
خارج از موضوع
universe of discourse
U
موضوع بحث
recitation
U
تعریف موضوع
recitations
U
تعریف موضوع
out of question
U
خارج از موضوع
objective complement
U
مکمل موضوع
it is a question of money
U
موضوع بسته به
subject of debate
U
موضوع دعوی
subject
U
شیی موضوع
off the track
U
از موضوع پرت
subject
U
رعایا موضوع
subjected
U
شیی موضوع
sign position
U
موضوع علامت
postulates
U
اصل موضوع
postulated
U
اصل موضوع
postulate
U
اصل موضوع
postulating
U
اصل موضوع
cases
U
موضوع حالت
case
U
موضوع حالت
businesses
U
موضوع تجارت
business
U
موضوع تجارت
decades
U
ده موضوع یا رویداد
decade
U
ده موضوع یا رویداد
a horse of another colour
[different colour]
U
موضوع علیحده
grievance
U
موضوع شکایت
What gives?
U
موضوع چه است؟
What's behind all this?
U
موضوع چه است؟
objects
U
موضوع منظره
objecting
U
موضوع منظره
objected
U
موضوع منظره
object
U
موضوع منظره
indirect objects
U
موضوع منظره
direct objects
U
موضوع منظره
What is happening?
U
موضوع چه است؟
What's on?
U
موضوع چه است؟
What's up?
U
موضوع چه است؟
What's wrong?
U
موضوع چه است؟
What's going on?
U
موضوع چه است؟
What is the matter?
U
موضوع چه است؟
What's cooking?
U
موضوع چه است؟
What's the matter?
U
موضوع چیه؟
issues
U
موضوع دعوی
neither here nor there
<idiom>
U
بیربط به موضوع
subject matter
U
موضوع اصلی
issues
U
موضوع شماره
issued
U
موضوع دعوی
issued
U
موضوع شماره
subject matter
U
مطلب موضوع
issue
U
موضوع دعوی
irrelevant
U
خارج از موضوع
What is it all about ?
U
موضوع چیست ؟
issue
U
موضوع شماره
fair game
<idiom>
U
موضوع تهاجم
It dawned on me.
U
بعدش من
[آن موضوع را]
فهمیدم.
there
U
دراین موضوع انجا
it is a question of money
U
موضوع پول است
question in dispute
U
موضوع متنازع فیه
reagent
U
موضوع ازمایش روانی
dawn on
<idiom>
U
روشن شدن (موضوع)
remind me ofit
U
ان موضوع را بخاطرمن بیاورید
at stake
U
نامعلوم موضوع بحث
It deals with ...
U
موضوع در باره ... است.
bet
U
موضوع شرط بندی
i a with you on that matter
U
من در ان موضوع با شماموافق هستم
matter in hand
U
موضوع مورد بحث
bets
U
موضوع شرط بندی
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument).
U
موضوع بحث وصحبت ما
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
U
ربطی به موضوع ندارد
The contrary was proved.
U
عکس موضوع ثابت شد
obiter dictum
U
خارج از موضوع دعوی
embroglio
U
گیر موضوع غامض
donnee
U
موضوع داستان یا درام
deviate from the main subject
U
از موضوع خارج شدن
object of worship
U
موضوع پرستش یاستایش
contested area
U
منطقه موضوع اختلاف
permit goods coveredby
U
کالای موضوع پروانه
vexata questio
U
موضوع متنازع فیه
subject
U
مبحث موضوع مطالعه
cause
U
موضوع منازع فیه
contenting
U
موضوع یک برنامه یا متن
subjects
U
مبحث موضوع مطالعه
causes
U
موضوع منازع فیه
causing
U
موضوع منازع فیه
plots
U
موضوع اصلی توط ئه
plot
U
موضوع اصلی توط ئه
gambit
U
بذله موضوع بحث
subjecting
U
مبحث موضوع مطالعه
gambits
U
بذله موضوع بحث
content
U
موضوع یک برنامه یا متن
subjected
U
مبحث موضوع مطالعه
thematic apperception test
U
ازمون اندریافت موضوع
the tax in question
U
مالیات موضوع بحث
the matter in hand
U
موضوع مورد بحث
that is not the question
U
موضوع این نیست
stick to the point
U
از موضوع خارج نشوید
monographs
U
رساله درباره یک موضوع
lowdown
<idiom>
U
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
the matter is perplexed
U
موضوع درهم است
red herring
<idiom>
U
از موضوع اصلی دورکردن
name of the game
<idiom>
U
قسمت اصلی یک موضوع
that is a matter of habit
U
موضوع عادت است
topicality
U
موضوع موردبحث روز
plotted
U
موضوع اصلی توط ئه
monograph
U
رساله درباره یک موضوع
the reverse of the medal
U
طرف یا جنبه دیگر موضوع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com