Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
recover
U
برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovering
U
برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovers
U
برگرداندن چیزی که گم شده بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
retaliate
U
عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliated
U
عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliates
U
عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliating
U
عین چیزی را بکسی برگرداندن
to translate something
[from/into a language]
U
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
Other Matches
averting
U
برگرداندن
send back
U
برگرداندن
averted
U
برگرداندن
dishonour
U
برگرداندن چک
dishonors
U
برگرداندن چک
dishonoring
U
برگرداندن چک
dishonored
U
برگرداندن چک
averts
U
برگرداندن
dishonoured
U
برگرداندن چک
dishonouring
U
برگرداندن چک
dishonours
U
برگرداندن چک
reflect
U
برگرداندن
blenching
U
برگرداندن
blenches
U
برگرداندن
reflecting
U
برگرداندن
blenched
U
برگرداندن
blench
U
برگرداندن
turnover
U
برگرداندن
reflects
U
برگرداندن
diverging
U
برگرداندن
avert
U
برگرداندن
regurgitating
U
برگرداندن
bring back
U
برگرداندن
to put a bout
U
برگرداندن
convert
U
برگرداندن
redeploy
[staff]
U
برگرداندن
reset
U
برگرداندن
transact
U
برگرداندن
to turn off
U
برگرداندن
replays
U
برگرداندن
replaying
U
برگرداندن
replayed
U
برگرداندن
replay
U
برگرداندن
reversion
U
برگرداندن
retorts
U
برگرداندن
to bring back
U
برگرداندن
to send back
U
برگرداندن
regurgitates
U
برگرداندن
regurgitated
U
برگرداندن
regurgitate
U
برگرداندن
translating
U
برگرداندن
translates
U
برگرداندن
translated
U
برگرداندن
translate
U
برگرداندن
upsetting
U
برگرداندن
evert
U
برگرداندن
upsets
U
برگرداندن
upset
U
برگرداندن
renvoi
U
برگرداندن
retroject
U
برگرداندن
rootle
U
برگرداندن
retort
U
برگرداندن
return
U
مراجعت برگرداندن
re echo
U
دوباره برگرداندن
spades
U
بابیل برگرداندن
evocate
U
فراخواندن برگرداندن
spade
U
بابیل برگرداندن
replicate
U
برگرداندن تازدن
replicated
U
برگرداندن تازدن
replicates
U
برگرداندن تازدن
replicating
U
برگرداندن تازدن
make up
<idiom>
U
بازیافتن ،برگرداندن
decodes
U
برگرداندن رمز
evoking
U
فراخواندن برگرداندن
evokes
U
فراخواندن برگرداندن
to put a bout a horse
U
سر اسب را برگرداندن
curl of the lip
U
برگرداندن یا اویختن لب
decode
U
برگرداندن رمز
to pay back
U
برگرداندن افزودن
returned
U
مراجعت برگرداندن
decoded
U
برگرداندن رمز
returns
U
مراجعت برگرداندن
returning
U
مراجعت برگرداندن
evoke
U
فراخواندن برگرداندن
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
convert
U
برگرداندن وارونه کردن
converting
U
برگرداندن وارونه کردن
vomit
U
استفراغ کردن برگرداندن
to turn over
U
محول کردن برگرداندن
restitute
U
بحال اول برگرداندن
vomited
U
استفراغ کردن برگرداندن
vomits
U
استفراغ کردن برگرداندن
converts
U
برگرداندن وارونه کردن
to tutn end for end
U
وارونه کردن برگرداندن
restored
U
برگرداندن به وضعیت جدید
turn
U
تاه زدن برگرداندن
turns
U
تاه زدن برگرداندن
rehabilitating
U
بحال نخست برگرداندن
converted
U
برگرداندن وارونه کردن
suspension of vouchers
U
برگرداندن اسناد هزینه
reverse
U
برگرداندن پشت و رو کردن
beads
U
برگرداندن لبههای ورق
reversing
U
برگرداندن پشت و رو کردن
reverses
U
برگرداندن پشت و رو کردن
reversed
U
برگرداندن پشت و رو کردن
rehabilitate
U
بحال نخست برگرداندن
rehabilitates
U
بحال نخست برگرداندن
restoring
U
برگرداندن به وضعیت جدید
restoring
U
بحال اول برگرداندن
restored
U
بحال اول برگرداندن
restore
U
برگرداندن به وضعیت جدید
restore
U
بحال اول برگرداندن
turn over
U
وارونه کردن برگرداندن
repatriated
U
بمیهن خود برگرداندن
repatriation
U
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations
U
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriates
U
بمیهن خود برگرداندن
bead
U
برگرداندن لبههای ورق
repatriating
U
بمیهن خود برگرداندن
repatriate
U
بمیهن خود برگرداندن
to refuse somebody entry
[admission]
U
کسی را در مرز برگرداندن
restores
U
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
U
بحال اول برگرداندن
intervert
U
سوی دیگر برگرداندن
turn the clock back
<idiom>
U
زمان را به عقب برگرداندن
rehabilitated
U
بحال نخست برگرداندن
handtwist retrieve
U
طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
supinate
U
بخارج برگرداندن دست
turn in
U
بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
counter
U
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
reversion
U
برگرداندن شیب معکوس دادن
cover
U
اماده برای برگرداندن توپ
countered
U
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
covers
U
اماده برای برگرداندن توپ
countering
U
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
coverings
U
اماده برای برگرداندن توپ
resets
U
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
remanding
U
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
reset
U
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
remanded
U
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands
U
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand
U
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
intervert
U
بخود اختصاص دادن برگرداندن
eversion
U
برگرداندن پلک چشم وغیره
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
supination
U
چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
backspace tape
U
فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
to send home
U
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
recoveries
U
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to invert a fraction
U
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
recovery
U
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recuperation
U
عمل برگرداندن لوله بجای خود
rewound
U
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
repristinate
U
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
rewind
U
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds
U
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
maximise
U
برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
to turn down
U
وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
echoes
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed
U
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing
U
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes
U
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoed
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo
U
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
rewinding
U
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
backtab
U
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
irredentist
U
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
recovery
U
برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recoveries
U
برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
reset
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
resets
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com