Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
juryrig
U
برپا کردن موقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rigged
U
برپا کردن
erected
U
برپا کردن
set up
U
برپا کردن
rig
U
برپا کردن
erecting
U
برپا کردن
erect
U
برپا کردن
erection
U
برپا کردن
rigs
U
برپا کردن
erections
U
برپا کردن
emplacement
U
برپا کردن
erects
U
برپا کردن
wage
U
جنگ برپا کردن
set up
U
برپا کردن برپایی
waged
U
جنگ برپا کردن
encamp
U
خیمه برپا کردن
wages
U
جنگ برپا کردن
re establish
U
دوباره برپا کردن
encamps
U
خیمه برپا کردن
encamping
U
خیمه برپا کردن
to pull caps
U
هایهو برپا کردن
encamped
U
خیمه برپا کردن
waging
U
جنگ برپا کردن
to raise a monument
U
برپا کردن بنای یادگاری
set up
<idiom>
U
راه انداختن ،برپا کردن چیزی
suspension of arms
U
اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
ground
U
بنا کردن برپا کردن
protempore
U
موقت شاغل مقامی بطور موقت
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
dazzle
U
سوسو زدن کور کردن موقت
dazzled
U
سوسو زدن کور کردن موقت
dazzles
U
سوسو زدن کور کردن موقت
dazzling
U
سوسو زدن کور کردن موقت
afoot
U
برپا
raises
U
برپا داشتن
rise and shine
U
فرمان برپا
raise
U
برپا داشتن
comment
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
founder
U
برپا کننده موسس
foundering
U
برپا کننده موسس
foundered
U
برپا کننده موسس
founders
U
برپا کننده موسس
holding anchorage
U
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
an out match
U
مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
refresh buffer
U
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
adhoc
U
موقت
pontoon bridge
U
پل موقت
pro tempore
U
موقت
makeshift
U
موقت
intrim
U
موقت
interim
U
موقت
pontoon
U
پل موقت
provisional
U
موقت
pontoons
U
پل موقت
temporary
U
موقت
bretex
U
سنگر موقت
dazzles
U
کوری موقت
dazzled
U
کوری موقت
dazzle
U
کوری موقت
armistice
U
صلح موقت
short time duty
U
کار موقت
blackout
U
بیهوشی موقت
armistices
U
صلح موقت
protem
U
موقتا موقت
charge d'affaires of the embassy
U
کاردار موقت
provisional scrip
U
تصدیق موقت
lean-tos
U
پناهگاه موقت
lean-to
U
پناهگاه موقت
tentative
U
ازمایشی موقت
bridging leon
U
وام موقت
bridging leon
U
اعتبار موقت
provisional
U
به طور موقت
timbering
U
چوبست موقت
dazzling
U
کوری موقت
temporary storage
U
حافظه موقت
temporary storage
U
انباره موقت
temporary road
U
راه موقت
suspension of arms
U
اتش بس موقت
temporary marriage
U
ازدواج موقت
tabernacle
U
پرستشگاه موقت
temporal life
U
زندگی موقت
temporary hardness
U
سختی موقت
temporalty
U
بطور موقت
temporary gauge
U
اشل موقت
temporary duty
U
شغل موقت
blackouts
U
بیهوشی موقت
temporary structures
U
ساختمانهای موقت
the pro tem chief
U
رئیس موقت
term insurance
U
بیمه موقت
brettys
U
سنگر موقت
bretisee
U
سنگر موقت
bretise
U
سنگر موقت
bretesse
U
سنگر موقت
bretess
U
سنگر موقت
temporary works
U
کارهای موقت
x site
U
انبار موقت
temporary wife
U
زوجه موقت
temporary duty
U
ماموریت موقت
kluged
U
ترسیم موقت
interim financing
U
پرداخت موقت
stopgaps
U
چاره موقت
suspensions
U
اخراج موقت
buffer
U
حافظه موقت
suspension
U
اخراج موقت
modus vivendi
U
توافق موقت
false work
U
حائل موقت
interim plan
U
برنامههای موقت
temporarily
U
بطور موقت
ischemia
U
کم خونی موقت
debarkation hospital
U
بیمارستان موقت
drop tank
U
تانک موقت
coffer dam
U
سد انحرافی موقت
cofferdam
U
بند موقت
interim certificates
U
گواهی موقت
stopgap
U
چاره موقت
detention pending trial
U
حبس موقت
modulus vivendi
U
قار موقت
lapses
U
برگشت انحراف موقت
locumtenens
U
کفیل جانشین موقت
alternate water terminal
U
بارانداز ابی موقت
beach dump
U
انبار موقت ساحلی
cover note
U
بیمه نامه موقت
drug holiday
U
ترک موقت دارو
rendezvous area
U
منطقه تجمع موقت
covering note
U
بیمه نامه موقت
air commodore
U
سرتیپ موقت هوایی
interim injunction
U
حکم توقیف موقت
scrip
U
گواهی نامه موقت
shadow memory
U
حافظه ثانوی موقت
acting sublieutenant
U
ناوبان دوم موقت
lapse
U
برگشت انحراف موقت
lapsing
U
برگشت انحراف موقت
kludge
U
سخت افزار موقت
convening authority
U
فرماندار موقت نظامی
pontoneer
U
مامور پل موقت سازی
shell
U
برنامه خروج موقت
shelling
U
برنامه خروج موقت
pontonier
U
مامور پل موقت سازی
provisional statement
U
صورت وضعیت موقت
provisional scrip
U
تصدیق موقت سهام
shells
U
برنامه خروج موقت
transient ischemia
U
کم خونی موضعی موقت
provisional order
U
دستور موقت اداری
provisional assignee
U
مدیر تصفیه موقت
convening authority
U
مقام صلاحیتدار موقت
provisionally
U
بطور موقت عجالتا"
provisorily
U
بطور شرطی یا موقت
hardest
U
خطای موقت در سیستم
pontoon
U
پل موقت نظامی زدن
pontoons
U
پل موقت نظامی زدن
harder
U
خطای موقت در سیستم
hard
U
خطای موقت در سیستم
tenancies
U
مدت اجاره مالکیت موقت
parleyed
U
مذاکره درباره صلح موقت
keyboard buffer
U
حافظه موقت صفحه کلید
kludge
U
سیستم نرم افزار موقت
parleying
U
مذاکره درباره صلح موقت
stopgap
U
وسیله موقت دریچه انسداد
parleys
U
مذاکره درباره صلح موقت
tenancy
U
مدت اجاره مالکیت موقت
stopgaps
U
وسیله موقت دریچه انسداد
fifo
U
فضای ذخیره سازی موقت
parley
U
مذاکره درباره صلح موقت
register
U
ذخیره موقت دستورات اجرایی
truce
U
قرارداد متارکه موقت جنگ
registers
U
ذخیره موقت دستورات اجرایی
truce
U
متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
truces
U
قرارداد متارکه موقت جنگ
truces
U
متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
quia timet
U
قرار تامین دستور موقت
progress payments
U
پرداختهای موقت یا علی الحساب
registering
U
ذخیره موقت دستورات اجرایی
outputs
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
jumpers
U
اتصال موقت روی تخته مدار
transients
U
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
prints
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
printed
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
print
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
output
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
transient
U
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transient
U
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transients
U
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
suspended animation
U
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
jumper
U
اتصال موقت روی تخته مدار
clipboard
U
1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
clipboards
U
1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
coffer-dam
U
[مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
secondary
U
وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
blip
U
عقب زدن اتومبیل بطور موقت
blips
U
عقب زدن اتومبیل بطور موقت
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
transient
U
بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
holding station
U
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
station
U
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
registering
U
تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com