English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
How about going out together? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
he did not let us go U ما را رهانکرد برویم
he did not let us go U نگذاشت برویم
Are you ready to go? U حاضرید برویم ؟
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
Now, where should we go to? U حالا به کجا برویم؟
which way [to go] ? U به کدام طرف [برویم] ؟
Lets pass on (proceed) to the main issue. U برویم سر مطلب اصلی
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
Lets go for a walk ( stroll) . U برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
Shall we go out for some fresh air ? U موافقی برویم کمی هوا بخوریم ؟
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
Lets go to my house for pot luck . U برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
So much for ... ! <idiom> U اینقدر از ... بس است ! [برویم سر موضوع یا چیز دیگری] [اصطلاح روزمره]
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
hitherto U تا اینجا
where U اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
here U در اینجا
here U اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
hither U به اینجا
thus far U تا اینجا
hither U اینجا
so far U تا اینجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
here and there U اینجا انجا
passim U اینجا وانجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
up and down U اینجا وانجا
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
isn't he there U ایا او اینجا نیست
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
hereon U در این مورد در اینجا
here lies U در اینجا دفن است
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
no one is here U هیچکس اینجا نیست
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
what is your business here U کار شما اینجا چیست
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Are there any antiquities here? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
What is going on here? U اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
I am here for a language course U من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise ! U شما کجا اینجا کجا !
forth of U بیرون از
without U بیرون
abroad U بیرون
extra terrestrial U بیرون از
off the track U بیرون
out of U بیرون از
without U بیرون از
from the outside U از بیرون
out-of- U بیرون از
bakkat U به بیرون
out door U بیرون
outsides U بیرون
away U بیرون از
external U بیرون
away U بیرون
outdoor U بیرون
outside [of] <adv.> U بیرون [از]
out [of] <adv.> U بیرون [از]
from out of town U از بیرون [از]
externals U بیرون
outwith [Scotish E] <adv.> U بیرون [از]
out <adv.> U به بیرون
outed U بیرون از
out <adv.> U بیرون
forth U بیرون از
out- U بیرون از
outside U بیرون
from outside U از بیرون [از]
outward bound U بیرون رو
efferent U بیرون بر
outside appearance U بیرون
out U بیرون از
to pay away U بیرون دادن
exsert U بیرون دادن
expulse U بیرون دادن
expulse U بیرون انداختن
exhalent U بیرون دهنده
exhalant U بیرون دهنده
excurrent U بیرون ریزنده
excommunicative U بیرون کننده
eliminable U بیرون کردنی
clamp U بیرون کشیدن
ejector U بیرون کننده
exserted U بیرون امده
outgoing U بیرون رونده
ejector U بیرون انداز
extrusion U بیرون امدن
to pay off U بیرون دادن
elicits U بیرون کشیدن
extrauterine U بیرون زهدانی
Outside the house. U بیرون از خانه
extra physical U بیرون ازقواعدطبیعی
extra cranial U ازجمجمه بیرون
to puff out U پف پف بیرون امدن
extra cranial U بیرون ازجمجمه
extra cosmical U بیرون ازگیتی
ejection U بیرون اندازی
ejection U بیرون رانی
unweave U بیرون اوردن
deferent U بیرون برنده
bear out U بیرون دادن
unthread U نخ بیرون اوردن از
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
to throw out U بیرون انداختن
to set forth U بیرون اوردن
to shoot forth U بیرون امدن
beyond one's vision U بیرون ازحدبینایی
bring off U بیرون بردن
to send down U بیرون کردن
to run out U بیرون امدن
astir U بیرون از بستر
ejaculatory U بیرون اندازنده
clamped U بیرون کشیدن
egestion U بیرون ریزی
effuse U بیرون ریختن از
efferent U رگ بیرون بر وابران
beyond d. U بیرون از حدوصف
clamping U بیرون کشیدن
clamps U بیرون کشیدن
draw out U بیرون کشیدن از
to stuck out U بیرون کردن
to pay a way U بیرون دادن
out of ear shot U بیرون از صدا رس
protrudent U بیرون افتاده
push off U بیرون رفتن
running off U از خط بیرون افتادن
saleint U بیرون امده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com