English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fructify U برومند کردن بارور ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fertile U بارور برومند
fertilising U بارور کردن
impregnating U بارور کردن
impregnates U بارور کردن
impregnate U بارور کردن
milt U بارور کردن
fertilises U بارور کردن
fertilizes U بارور کردن
fertilized U بارور کردن
fertilize U بارور کردن
fertilised U بارور کردن
fruitfully U برومند
fecund U برومند
feracious U پربرکت برومند
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
fecund U بارور
fruitful U بارور
fructuous U بارور
prolific U بارور نیرومند
zygote U تخم بارور
fertile land U سرزمین بارور
bearers U درخت بارور
bearer U درخت بارور
zygotic U تخم بارور
bring forth U بارور شدن
parturient U کثیر الاولاد بارور
proliferous U بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
flourish U برومند شدن اباد شدن
flourished U برومند شدن اباد شدن
flourishes U برومند شدن اباد شدن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
getting U مجاب کردن ساختن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
franked U باطل کردن مصون ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
please U خشنود ساختن کیف کردن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com