Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
decision
U
برنده با امتیاز
decisions
U
برنده با امتیاز
outpoint
U
برنده با امتیاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
decisions
U
برنده کشتی با امتیاز
To win on points.
U
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
Other Matches
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
incisive
U
برنده
discoverers
U
پی برنده
discoverer
U
پی برنده
cutter
U
برنده
mutilator
U
برنده
deferent
U
برنده
foretooth
U
برنده
winner
U
برنده
trenchant
U
برنده
cutters
U
برنده
portative
U
برنده
vehicles
U
برنده
high proof
U
برنده
heuristic
U
پی برنده
scissile
U
برنده
incisory
U
برنده
conductive
U
برنده
winners
U
برنده
cutting
U
برنده
incisor tooth
U
برنده
winning
U
برنده
winnings
U
برنده
vehicle
U
برنده
perseus
U
برنده سر دیو
user
U
بکار برنده
resolutive
U
تحلیل برنده
propulsive
U
جلو برنده
promotor
U
پیش برنده
prizewinner
U
برنده جایزه
prizer
U
برنده جایزه
persi
U
برنده سر دیو
medalist
U
برنده مدال
incisively
U
بطور برنده
uptake
U
بالا برنده
impellor
U
پیش برنده
impeller
U
پیش برنده
promoter
U
پیش برنده
promoters
U
پیش برنده
highest bidder
U
برنده مزایده
gonfalonier
U
برنده پرچم
gestatorial
U
برنده پاپ
medalists
U
برنده مدال
edged tool
U
الت برنده
medallist
U
برنده مدال
matrolinous
U
بارث برنده
contenders
U
برنده احتمالی
contender
U
برنده احتمالی
utilizer
U
بکار برنده
deferent
U
بیرون برنده
dissolvent
U
حل کننده برنده
medallists
U
برنده مدال
edge tool
U
الت برنده
lacerative
U
برنده یا درنده
cutting head
U
نوک برنده
users
U
بکار برنده
winning position
U
پوزیسیون برنده
wearing
U
تحلیل برنده
heiress
U
ارث برنده زن
heiresses
U
ارث برنده زن
dark horse
U
برنده غیرمترقبه
shoo-in
<idiom>
U
برنده مطلق
dark horses
U
برنده غیرمترقبه
winner
U
برنده بازی
raiders
U
یورش برنده
propelling
U
پیش برنده
raider
U
یورش برنده
victor
U
برنده مسابقه
victors
U
برنده مسابقه
winning move
U
حرکت برنده
winner of a match
U
برنده مسابقه
annihilator
U
از بین برنده
achiever
U
از پیش برنده
boosters
U
بالا برنده
uplifter
U
بالا برنده
booster
U
بالا برنده
winners
U
برنده بازی
raise the hand
U
بالابردن دست برنده
bearing capacity
U
قدرت برنده باربرد
jackpots
U
برنده تمام پولها
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
Nobel laureate
U
برنده جایزه نوبل
emasculative
U
برنده نیروی مردی
benefic
U
فایده برنده نیکوکار
chung seung
U
برنده هوگوابی تکواندو
liquidator
U
برچیننده از بین برنده
emasculatory
U
برنده نیروی مردی
emulous
U
رشک برنده طالب
Nobel Prize winner
U
برنده جایزه نوبل
file cutter
U
قسمت برنده سوهان
liquidators
U
برچیننده از بین برنده
painstaking
U
ساعی رنج برنده
nonwinner
U
هرگز برنده نشده
cutler
U
فروشنده الات برنده
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
won ending
U
اخر بازی برنده
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
jackpot
U
برنده تمام پولها
painstakingly
U
ساعی رنج برنده
limivorous
U
فرو برنده گل ولای
winterer
U
بسر برنده زمستان
benefitical
U
منتفع فایده برنده
hellward
U
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
gulf
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
assimilator
U
تحلیل برنده همانند سازنده
novillero
U
گاوبازی که هنوز برنده نشده
scissors
U
چیز برنده قطع کننده
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
sharp tongued
U
بکار برنده سخنان زننده
cutting angle
U
سطح برنده تیغه برش
hybrid propulation
U
نیروی پیش برنده مختلط
gulfs
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
hoong seung
U
برنده هوگو قرمز تکواندو
cupholder
U
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
blade
U
قسمت برنده لبههای تیغ دار
runner up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean
U
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
dye-remover
U
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
waltz off with
<idiom>
U
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
defoliating agent
U
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water
U
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
I have not played my trump ( winning ) card .
U
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants
U
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
ingestive
U
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
maiden race
U
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
U
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
saving
U
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
free-for-alls
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
head
U
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
upper hand
U
امتیاز
plus
U
امتیاز
concession
U
امتیاز
franc
U
امتیاز
score
U
امتیاز
point
U
امتیاز
chartering
U
امتیاز
chartered
U
امتیاز
charters
U
امتیاز
charter
U
امتیاز
act of grace
U
امتیاز
concessions
U
امتیاز
run
U
یک امتیاز
credits
U
امتیاز
franchises
U
امتیاز
scores
U
امتیاز
scored
U
امتیاز
franchise
U
امتیاز
crediting
U
امتیاز
credited
U
امتیاز
prerogative
U
امتیاز
credit
U
امتیاز
prerogatives
U
امتیاز
prominence
U
امتیاز
francs
U
امتیاز
licences
U
امتیاز
ad
U
امتیاز
royalties
U
حق امتیاز
royalty
U
حق امتیاز
licence
U
امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
privilege
U
امتیاز
licenses
U
امتیاز
game bird
U
یک امتیاز
pas
U
امتیاز
exclusiveness
U
امتیاز
rectums
U
امتیاز
rectum
U
امتیاز
distinctions
U
امتیاز
distinction
U
امتیاز
ads
U
امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
advantage
U
امتیاز
prominency
U
امتیاز
leases
U
امتیاز
runs
U
یک امتیاز
lease
U
امتیاز
pre eminence
U
امتیاز
scoreless
U
بی امتیاز
priviege
U
امتیاز
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
concessioner
U
صاحب امتیاز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com