Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
develops
U
برنامه ریزی و تولید
develop
U
برنامه ریزی و تولید
production planning
U
برنامه ریزی تولید
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
design
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
designs
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
jobs
U
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
job
U
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
tasks
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt
U
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
executives
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive
U
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
preemptive multitasking
U
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
generates
U
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generating
U
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generate
U
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
generated
U
محلی که توسط برنامه استفاده میشود که طبق دستورات درون برنامه تولید شده است
supervisory
U
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
executives
U
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
executive
U
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
main line program
U
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
statements
U
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statement
U
دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
conditional
U
دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
link
U
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
managements
U
برنامه ریزی
schematization
U
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
programming
U
برنامه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
timing
U
برنامه ریزی زمانی
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
programs
U
برنامه ریزی کردن
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
national planning
U
برنامه ریزی ملی
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
program
U
برنامه ریزی کردن
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
programmed
U
برنامه ریزی شده
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
ex ante
U
برنامه ریزی شده
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
schedules
U
برنامه ریزی کردن
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
schedule
U
برنامه ریزی کردن
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
planning system
U
نظام برنامه ریزی
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
plans
U
برنامه ریزی کردن
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
plan
U
برنامه ریزی کردن
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
synthetic address
U
محل استفاده شده در برنامه که توسط دستورات درون برنامه تولید شده است
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
production control
U
کنترل تولید
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
machines
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machined
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
transfer
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfers
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transferring
U
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
focus
U
پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focused
U
پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focuses
U
پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focusses
U
پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focussed
U
پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
focussing
U
پنجرهای در CUI که فعال است و ورودی کاربر را می پذیرد یا توسط یک برنامه کنترل میشود و از برنامه دستورات را می پذیرد
Windows API
U
مجموعه توابع و دستورات استاندارد که توسط ماکروسافت معرفی شده اند و به برنامه نویس امکان کنترل سیستم عامل ویندوز را از طریق زبان برنامه نویسی میدهد
control chart
U
جدول کنترل کیفیت تولید
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
interactive
U
سیستم چند رسانهای که کاربر دستوری وارد میکند و برنامه پاسخ میدهد یا کاربر میتواند عملیات را کنترل کند و نیز نحوه کار برنامه را
subroutine
U
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
delaying
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
production programme
U
برنامه تولید
production program
U
برنامه تولید
prom
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
proms
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
robotics
U
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
pla
U
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
cam
U
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cams
U
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
control program
U
برنامه کنترل
program control
U
کنترل برنامه
programmers
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
sounded
U
کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com