English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
mastered U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
masters U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
master U رسانه مغناطیسی که حاوی تمام برنامههای مورد نیاز یک برنامه کاربردی است
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
subschema U زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method U روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
jobs U دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
job U دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
section U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
requirement U مورد نیاز
floor space occupied U فضای مورد نیاز
lime requirement U اهک مورد نیاز
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
common goods U کالای مورد نیاز عموم
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
requirements U آنچه مورد نیاز است
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
annotations U توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
annotation U توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
logical U گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
overlay U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
overlays U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlaying U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
extract U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracted U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
storing U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
process U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
extracting U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracts U دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
processes U نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
monofuel U سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
In regard to the proposed changes I think we need more information. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
logic seeking U چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
condition U 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
defense emergency U مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
planning <adj.> برنامه ریزی
management U برنامه ریزی
managements U برنامه ریزی
schematization U برنامه ریزی
programming U برنامه ریزی
MIDI setup map U فایلی که حاوی تمام داده مورد نیاز برای بیان تنظیم MIDI Mapper باشد
work out <idiom> U برنامه ریزی کردن
national planning U برنامه ریزی ملی
state planning U برنامه ریزی دولتی
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
social planning U برنامه ریزی اجتماعی
programs U برنامه ریزی کردن
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
adhoc planning U برنامه ریزی روزمره
scheduled U برنامه ریزی کردن
plan U برنامه ریزی کردن
square away <idiom> U برنامه ریزی کردن
schedule U برنامه ریزی کردن
family planning U برنامه ریزی خانواده
macroplanning U برنامه ریزی کلان
ex ante U برنامه ریزی شده
linear programming U برنامه ریزی خطی
plans U برنامه ریزی کردن
financial planning U برنامه ریزی مالی
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
central planning U برنامه ریزی مرکزی
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
program U برنامه ریزی کردن
programmed U برنامه ریزی شده
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
development planning U برنامه ریزی توسعه
develop U برنامه ریزی و تولید
dietetics U برنامه ریزی غذایی
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
overall planning U برنامه ریزی کلی
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
educational planning U برنامه ریزی اموزشی
goal programming U برنامه ریزی ارمانی
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
quantitative programming U برنامه ریزی کمی
quadratic programming U برنامه ریزی غیرخطی
economic planning U برنامه ریزی اقتصادی
dynamic programming U برنامه ریزی پویا
develops U برنامه ریزی و تولید
programming methods U روشهای برنامه ریزی
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
planning principles U اصول برنامه ریزی
planning cycle U دوره برنامه ریزی
rural planning U برنامه ریزی روستائی
product planning U برنامه ریزی محصولات
planning horizon U مدت برنامه ریزی
planning horizon U افق برنامه ریزی
production planning U برنامه ریزی تولید
planning model U الگوی برنامه ریزی
curriculum development U برنامه ریزی درسی
timing U برنامه ریزی زمانی
population planning U برنامه ریزی جمعیت
schedules U برنامه ریزی کردن
planning system U نظام برنامه ریزی
consolidated planning U برنامه ریزی تلفیقی
hit on the fly printer U چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
scheduled fire U اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
programmed switch U گزینه برنامه ریزی شده
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
material requirements planning U برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmed instruction U دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
programmed label U برچسب برنامه ریزی شده
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
long run planning U برنامه ریزی بلند مدت
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
devising U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
short run planning U برنامه ریزی کوتاه مدت
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
devised U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
nonlinear programming U برنامه ریزی غیر خطی
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
devise U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
non numeric programming U برنامه ریزی غیر عددی
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
prom U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
redefined U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefine U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
sensitivity analysis U تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
redefining U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
blow U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
centrally planned economy U اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
blows U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
programmed i/o U ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
redefines U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
card U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards U تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
inherent addressing U دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
timer switch U سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com