English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
log in U برقراری ارتباط
log on U برقراری ارتباط
logging in U برقراری ارتباط
logging-on U برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
log U برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
logs U برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
pull up U اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
Other Matches
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
installations U برقراری
installation U برقراری
establishment U بنا برقراری
induction U برقراری القاء
inductions U برقراری القاء
enaction U برقراری تاسیس
establishments U بنا برقراری
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
communication security U برقراری تامین مخابراتی
self protection U برقراری تامین از خود
back wardation U خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
relaxation time U فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
conditional U دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
dunkrik treaty U معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
correspondence U ارتباط
intercommunication U ارتباط
enchainment U ارتباط
coherence U ارتباط
connexions U ارتباط
connection U ارتباط
link U ارتباط
ligature U خط ارتباط
hookup U ارتباط
communicating U ارتباط
rapport U ارتباط
liaison U ارتباط
communication U ارتباط
correlation U ارتباط
correspondency U ارتباط
liaisons U ارتباط
concernment U ارتباط
coherency U ارتباط
relation U ارتباط
relationships U ارتباط
relationship U ارتباط
correspondences U ارتباط
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communicability U ارتباط پذیری
tie-in U وسیله ارتباط
tie in U وسیله ارتباط
communicates U ارتباط گرفتن
bond U ارتباط چسب
tie in U ارتباط دادن
arithmetic relation U ارتباط محاسباتی
communication theory U نظریه ارتباط
direct relationship U ارتباط مستقیم
communicable U قابل ارتباط
data communication U ارتباط داده ها
communicability U قابلیت ارتباط
tie-ins U ارتباط دادن
tie-ins U وسیله ارتباط
intercoms U ارتباط داخلی
attachment plug U دوشاخه ارتباط
correlation U ارتباط داشتن
conversational interaction U ارتباط محاورهای
background communication U ارتباط پس زمینه
connexion U ارتباط اتصال
inaccessibility U ارتباط ناپذیری
cryptocommunication U ارتباط رمز
data communication U ارتباط دادهای
asynchronous commuinication U ارتباط ناهمزمان
association coefficient U ضریب ارتباط
communicate U ارتباط گرفتن
agency of communications U منبع ارتباط
communication network U شبکه ارتباط
communicated U ارتباط گرفتن
intercom U ارتباط داخلی
tie-in U ارتباط دادن
connects U ارتباط رخها
selective signalling U ارتباط مخصوص
wire U ارتباط باسیم
wires U ارتباط باسیم
relevancy U ربط ارتباط
telephone communication U ارتباط تلفنی
communications U ارتباط و مخابرات
relational U ارتباط شرح
put through U ارتباط پیداکردن
one sided communication U ارتباط یکسویه
mitwelt U ارتباط با همنوع
connect U ارتباط رخها
signal communications U ارتباط و مخابرات
wire communication U ارتباط با سیم
visual communication U ارتباط بصری
trunk line cable U کابل ارتباط
telecommunication U ارتباط دوربرد
synchronous communication U ارتباط همزمان
subcontrariety U ارتباط قیاسی
mass communication U ارتباط جمعی
login U قطع ارتباط
associations U پیوند ارتباط
extraneity U عدم ارتباط
logout U قطع ارتباط
intercommunication U ارتباط داخلی
disjointedness U عدم ارتباط
disconnection U قطع ارتباط
telecommunications U ارتباط از دور
telecommunications U ارتباط تلگرافی
disconnectedly U بدون ارتباط
disaffiliation U عدم ارتباط
juxtaposition U ارتباط اجباری
communication U ارتباط و مخابرات
association U پیوند ارتباط
log off U قطع ارتباط
extraneousness U عدم ارتباط
inaccessible U ارتباط ناپذیر
logging off U قطع ارتباط
log out U قطع ارتباط
inverse relationship U ارتباط معکوس
relevance U ربط ارتباط
intercommunion U ارتباط مشترک
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
mass media U وسایل ارتباط جمعی
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
cryptocommunication U ارتباط ومخابرات رمزی
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
linkages U اتصال وسیله ارتباط
communicate ارتباط برقرار کردن
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
disrelation U عدم ارتباط بی ارتباطی
tele communication U ارتباط دور برد
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
combat liaison U ربط و ارتباط رزمی
correlation U ارتباط همبسته کردن
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
background U فعالیت ارتباط دادهای
interlock U بهم ارتباط داشتن
linkage U اتصال وسیله ارتباط
disconnect U قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnecting U قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnects U قط ع ارتباط بین دو وسیله
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
liaises U ارتباط پیدا کردن
interlocked U بهم ارتباط داشتن
liaised U ارتباط پیدا کردن
interlocking U بهم ارتباط داشتن
liaising U ارتباط پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
interlocks U بهم ارتباط داشتن
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
coherent U دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
interactive U که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
communicated U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
equipotential bonding conductor connection U ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
extrajudicial U بدون ارتباط به موضوع دعوی
communicates U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
intercommunication system U ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
synesis U ارتباط مفاهیم ربط معانی
primary U خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
communicate U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
control line U ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
intercom U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
intercoms U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
scheduled circuits U خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
telecommuting U ارتباط برقرار کردن راه دور
dialogues U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogue U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialog U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
tropospheric scatter U سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
suites U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
suite U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
dte U وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
datacom U امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combat liaison U حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
maps U شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits U مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
database U شرح روش ارتباط رکوردها و فیلدهای پایگاه داده
circuit U مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
intercommunication system U سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
signing on U فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com