Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
equal sacrifice theory
U
برطبق این نظریه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
innovation theory
U
ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
Other Matches
stages theory of economic growth
U
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
in case
<idiom>
U
برطبق
in accordance with
U
برطبق
evangelically
U
برطبق انجیل
per
U
از وسط برطبق
abidance
U
رفتار برطبق توافق
anno hegirae
U
برطبق سال هجری
matter-of-fact
<idiom>
U
چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
hit parade
<idiom>
U
لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
play it by ear
<idiom>
U
تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
kosher
U
تهیه شده برطبق شریعت یهود
conventionally
U
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money
U
نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
theories
U
نظریه
queuing theory
U
نظریه صف
viewpoints
U
نظریه
in the light of
U
نظریه
thebe
U
نظریه
viewpoint
U
نظریه
theorems
U
نظریه
theorem
U
نظریه
theory
U
نظریه
queing theory
U
نظریه صف
lookouts
U
نظریه
two cents worth
<idiom>
U
نظریه
comment
U
نظریه
recommendations
U
نظریه
recommendation
U
نظریه
commenting
U
نظریه
commented
U
نظریه
suggestions
U
نظریه
suggestion
U
نظریه
views
U
نظریه
viewing
U
نظریه
viewed
U
نظریه
view
U
نظریه
outlook
U
نظریه
notion
U
نظریه
lookout
U
نظریه
positioned
U
نظریه
position
U
نظریه
points of view
U
نظریه
point of view
U
نظریه
notions
U
نظریه
opinion
U
نظریه
opinions
U
نظریه
one factor theory
U
نظریه یک عاملی
probability theory
U
نظریه احتمال
heam yoei vooly
U
نظریه نیرو
perturbation theory
U
نظریه اختلال
hartree theory
U
نظریه هارتری
probability theory
U
نظریه احتمالات
group theory
U
نظریه گروهها
poetics
U
نظریه شاعرانه
price theory
U
نظریه قیمت
group theory
U
نظریه گروهی
noncontinuity theory
U
نظریه ناپیوستگی
information theory
U
نظریه خبر
information theory
U
نظریه اطلاعات
innovation theory
U
نظریه نواوری
kinetic theory
U
نظریه جنبشی
local theory
U
نظریه اختصاصی
logic theory
U
نظریه منطقی
maxwellian view
U
نظریه ماکسولی
molecular theory
U
نظریه مولکولی
network theory
U
نظریه شبکه
information theory
U
نظریه اگاهی
quantum theory
U
نظریه کوانتومی
queuing theory
U
نظریه صف بندی
value theory
U
نظریه ارزش
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
transformational theory
U
نظریه تطور
transformism
U
نظریه تطور
trichromatic theory
U
نظریه سه رنگی
two factor theory
U
نظریه دو عاملی
valence theory
U
نظریه والانسی
viscoelastic theory
U
نظریه ویسکوالاستیک
theory of value
U
نظریه ارزش
theory of saving
U
نظریه پس انداز
recapitulation theory
U
نظریه بازپیدایی
replacement theory
U
نظریه جایگزینی
representation theory
U
نظریه نمایش
social theory
U
نظریه اجتماعی
stagnation thesis
U
نظریه رکود
tetrachromatic theory
U
نظریه چهاررنگی
theorem proving
U
اثبات نظریه
theorization
U
نظریه پردازی
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
theory of numbers
U
نظریه اعداد
theory of relativity
U
نظریه نسبیت
theory of rent
U
نظریه اجاره
trireceptor theory
U
نظریه سه گیرندهای
balance theory
U
نظریه توازن
refutes
U
رد کردن نظریه
consumption theory
U
نظریه مصرف
continuity theory
U
نظریه پیوستگی
refute
U
رد کردن نظریه
duplicity theory
U
نظریه دو جزیی
refuted
U
رد کردن نظریه
dust cloud theory
U
نظریه غباری
theorists
U
نظریه پرداز
economic theory
U
نظریه اقتصادی
theorist
U
نظریه پرداز
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
refuting
U
رد کردن نظریه
theoretician
U
نظریه پرداز
theoreticians
U
نظریه پرداز
attensity
U
در نظریه تیچز
readings
U
نظریه شور
reading
U
نظریه شور
automata theory
U
نظریه ماشینها
capital theory
U
نظریه سرمایه
classical theory
U
نظریه کلاسیک
automata
U
نظریه ماشین ها
communication theory
U
نظریه ارتباطات
communication theory
U
نظریه ارتباط
notional
U
فکر نظریه
submission
U
افهار نظریه
electron theory
U
نظریه الکترونی
views
U
نظریه عقیده
graph theory
U
نظریه گرافها
field theory
U
نظریه میدانی
equilibrium theory
U
نظریه تعادل
set theory
U
نظریه مجموعه ها
facet theory
U
نظریه رویه ها
game theory
U
نظریه بازیها
game theory
U
نظریه بازی
general theory
U
نظریه عمومی
learning theory
U
نظریه یادگیری
view
U
نظریه عقیده
viewed
U
نظریه عقیده
electron theory
U
نظریه الکترونها
viewing
U
نظریه عقیده
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
Group theory
U
نظریه گروه ها
[ریاضی]
affective arousal theory
U
نظریه برانگیختگی عاطفی
set theory
U
نظریه مجموعه ها
[ریاضی]
symptom substitution theory
U
نظریه جانشینی نشانه ها
switch theory
U
نظریه راه گزینی
surplus energy theory
U
نظریه انرژی مازاد
switched on
<idiom>
U
لحنی با نظریه تازه
theory of functions of a complex variable
U
نظریه توابع
[ریاضی]
young helmholtz theory
U
نظریه یانگ- هلمهولتس
counseled
U
نظریه دادن رایزنی
counselled
U
نظریه دادن رایزنی
counselling
U
نظریه دادن رایزنی
valence bond theory
U
نظریه پیوند والانس
underconsumption theory
U
نظریه مصرف ناکافی
counsels
U
نظریه دادن رایزنی
theory of numbers
U
نظریه اعداد
[ریاضی]
counsel
U
نظریه دادن رایزنی
equal sacrifice theory
U
نظریه برابری فداکاری
Complex analysis
U
نظریه توابع
[ریاضی]
theory of saving
U
نظریه مربوط به پس انداز
put in one's two cents
<idiom>
U
به شخصی نظریه دادن
stimulus response theory
U
نظریه محرک- پاسخ
steady state theory
U
نظریه حالت پایا
mechanistic theory
U
نظریه ماشینی نگری
quantum theory of valence
U
نظریه کوانتومی والانس
labor theory of value
U
نظریه ارزش کار
density wave theory
U
نظریه موج چگالی
quantity theory of money
U
نظریه مقداری پول
ligand fild theory
U
نظریه میدان لیگاند
counterview
U
نظریه مخالف مواجهه
crystal field theory
U
نظریه میدان بلور
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
mathematical learning theory
U
نظریه ریاضی یادگیری
liquidity preference theory
U
نظریه رجحان نقدینگی
location theory
U
نظریه تعیین مکان
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
logic theorist
U
نظریه پرداز منطقی
maxwell theory og light
U
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
l.f.t.
U
نظریه میدان لیگاند
expertize
U
نظریه فنی دادن
second best theory
U
نظریه بهترین دوم
sampling theory
U
نظریه نمونه گیری
general theory of relativity
U
نظریه نسبیت عمومی
excess capacity theory
U
نظریه مازاد فرفیت
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
bard cannon theory
U
نظریه بارد- کنون
james lange theory
U
نظریه جیمز- لانگه
c.f.t
U
نظریه میدان بلور
relativistic quantum theory
U
نظریه کوانتومی نسبیتی
real will
U
نظریه اراده واقعی
statistical learning theory
U
نظریه اماری یادگیری
field theory
U
نظریه اساسی میدان
persuasion
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
perturbation
[terms]
U
آشفته
[در نظریه اختلال]
[فیزیک]
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
analytic number theory
U
نظریه تحلیلی اعداد
[ریاضی]
persuasions
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
geometry of numbers
U
نظریه هندسی اعداد
[ریاضی]
electrostatic crystal field theory
U
نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com