Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tailor
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailors
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
duty with troops
U
در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
identifying
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identify
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identified
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identifies
U
مربوط کردن تشخیص دادن
relay
U
ربط دادن مربوط کردن
relayed
U
ربط دادن مربوط کردن
relays
U
ربط دادن مربوط کردن
connects
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
privacy
U
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
combat developer
U
وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
combat team
U
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
combat orders
U
دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
combat power
U
نیروی رزمی استعداد رزمی
combatcommand
U
فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
burying
U
ازنظر پوشاندن
buries
U
ازنظر پوشاندن
bury
U
ازنظر پوشاندن
combat air patrol
U
هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
security cognizance
U
شناخت ازنظر صلاحیت
tax havens
U
محل امن ازنظر مالیات
To bring something to someones attention .
U
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
tax haven
U
محل امن ازنظر مالیات
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
combat airlift support
U
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
road capacity
U
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
play second fiddle to someone
<idiom>
U
ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
beam test
U
ازمایش اندازه گیری تیر ازنظر مقاومت
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
satellization
U
زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
to transubstantiate
U
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
panoramas
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
panorama
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
frictional unemployment
U
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
form utility
U
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
freight
U
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
connects
U
مربوط کردن
connect
U
مربوط کردن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
precipitative
U
مربوط به تعجیل کردن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
alluded
U
افهار کردن مربوط بودن به
alluding
U
افهار کردن مربوط بودن به
alludes
U
افهار کردن مربوط بودن به
allude
U
افهار کردن مربوط بودن به
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
preparative
U
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
batch
U
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches
U
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
orthopaedic
U
مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
access procedures
U
روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
to shoot oneself in the foot
<idiom>
U
بد اداره کردن
[چیزی مربوط به خود شخص]
[اصطلاح]
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
epical
U
رزمی
combated
U
رزمی
epic
U
رزمی
epics
U
رزمی
combating
U
رزمی
combats
U
رزمی
combat
U
رزمی
armstrong
U
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
emunctory
U
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
fitcall finding
U
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
group
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
combat proficiency
U
شایستگی رزمی
combat support
U
پشتیبانی رزمی
non-combatants
U
غیر رزمی
combat surveillance
U
مراقبت رزمی
field glasses
U
عینک رزمی
martial arts
U
ورزشهای رزمی
fighting load
U
بار رزمی
combat readiness
U
امادگی رزمی
combat ration
U
جیره رزمی
combat proficiency
U
مهارت رزمی
combat power
U
قدرت رزمی
damage
U
ضایعات رزمی
non-combatant
U
غیر رزمی
combat trains
U
بنه رزمی
task organization
U
سازمان رزمی
battle problems
U
مشکلات رزمی
battle casualty
U
ضایعات رزمی
strengths
U
استعداد رزمی
nonbattle
U
غیر رزمی
operational route
U
جاده رزمی
tactical support
U
پشتیبانی رزمی
battle station
U
پایگاه رزمی
strength
U
استعداد رزمی
combat troops
U
عدههای رزمی
combat vehicle
U
خودروی رزمی
service ammunition
U
مهمات رزمی
non combatant
U
غیر رزمی
readiness
U
امادگی رزمی
combatcommand
U
یکان رزمی
combatdrill
U
تمرین رزمی
combatintelligence
U
اطلاعات رزمی
tactical missile
U
موشک رزمی
combat , elements
U
یکانهای رزمی
field officer
U
افسر رزمی
herioic verse
U
شعر رزمی
combat efficiency
U
کارایی رزمی
field order
U
دستورالعمل رزمی
combat engineer
U
مهندسی رزمی
combat exercise
U
تمرین رزمی
heroic verse
U
شعر رزمی
combat forces
U
نیروهای رزمی
field ration
U
جیره رزمی
field exercise
U
تمرین رزمی
field grade
U
رده رزمی
field commands
U
یکانهای رزمی
combat development
U
توسعه رزمی
combat , echelon
U
رده رزمی
field manual
U
دستور رزمی
combat crew
U
خدمه رزمی
field gun
U
توپ رزمی
combat duty
U
ماموریت رزمی
combat , echelon
U
یکان رزمی
field commands
U
قسمتهای رزمی
combat duty
U
امور رزمی
combat formation
U
ارایش رزمی
combat intelligence
U
اطلاعات رزمی
combat outpost
U
پاسدار رزمی
group
U
گروه رزمی
groups
U
گروه رزمی
fighting patrol
U
گشتی رزمی
combat team
U
تیم رزمی
combat patrol
U
گشتی رزمی
combat arms
U
رسته رزمی
field duty
U
خدمات رزمی
field type
U
نوع رزمی
field duty
U
ماموریت رزمی
field army
U
ارتش رزمی
c ration
U
جیره رزمی
combat , elements
U
عناصر رزمی
combat jump
U
پرش رزمی
field service
U
خدمات رزمی
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
isogamete
U
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
condition of readiness
U
وضعیت امادگی رزمی
combat control team
U
تیم کنترل رزمی
materiel readiness
U
امادگی رزمی وسایل
combat support arms
U
یکان پشتیبانی رزمی
pioneer unit
U
یگان مهندسی رزمی
joint task force
U
گروه رزمی مشترک
live exercise
U
تمرین رزمی حقیقی
combat information center
U
مرکز اطلاعات رزمی
combat liaison
U
ربط و ارتباط رزمی
combat support troops
U
عدههای پشتیبانی رزمی
combat support troops
U
یکانهای پشتیبانی رزمی
combat support arms
U
رسته پشتیبانی رزمی
combat service support
U
پشتیبانی خدمات رزمی
combat ready
U
دارای امادگی رزمی
combat load
U
بار رزمی هواپیما
combat operations
U
مرکز عملیات رزمی
combat firing
U
تمرین تیراندازی رزمی
jujitsu
U
مادر ورزشهای رزمی
amphibious task force
U
گروه رزمی اب خاکی
attrition
U
کاهش توان رزمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com