English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brushed U برس خورده به طوری که کرک یا خواب آن شق و براق باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
to cut grass close U علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
quaternion U ورق کاغذی که چهار تاه خورده باشد
references U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reprogram U تغییردادن برنامه به طوری که روی کامپیوتردیگری قابل اجرا باشد
short round U فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
SMB U که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
dual U سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
document U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting U عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
mode U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
modes U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
focussing U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focusses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focus U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focused U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focuses U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
focussed U تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد
telnet U پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
somnambulist U کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
narcolepsy U حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown U جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
hypnoidal U نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid U نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
dreamiest U خواب مانند خواب الود
dreamy U خواب مانند خواب الود
somnific U خواب اور خواب الود
morpheus U الهه خواب خواب پرور
hypnagogic U خواب اور خواب کننده
dogsleep U خواب زودبر خواب دروغی
hypnogogic U خواب اور خواب کننده
dreamier U خواب مانند خواب الود
night dress U جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
relucent U براق
ganoidal U براق
silken U براق
sleek U براق
brighter U براق
nitid U براق
ganoidean U براق
mercerized U براق
glazy U براق
glace U براق
sheeny U براق
glossy U براق
shiny U براق
gloss U براق
sleeker U براق
bright U براق
mirror finish U براق
splendidly U براق
brightest U براق
lucid U براق
flossy U براق
sleekest U براق
splendid U براق
glaze U براق کردن
glazed brick U اجر براق
comprest tile U کاشی براق
lutestring U پارچه براق
silvery U براق صاف
bright finish U صافکاری براق
glitter U براق شدن
angora cat U گربهء براق
polish U براق کردن
buffs U براق کردن
buff U براق کردن
polishes U براق کردن
glazes U براق کردن
lustring U پارچه براق
glitzy U براق و نورانی
glitters U براق شدن
glitziest U براق و نورانی
glittered U براق شدن
glitzier U براق و نورانی
He is fast asleep. U خواب خواب است
beady eyes U چشمان ریز براق
clear varnish coat U روکش لاکی براق
lusterware U فروف سفالین براق
ganoidean U دارای فلسهای براق
ganoidal U دارای فلسهای براق
jet-black U سیاه براق و تیره
azulejo U [کاشی سفالی براق]
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
chatoyant U سنگ براق وصیقلی وموجدار
glossily U بطور براق و جلا داده
shine U براق کردن روشن شدن
shines U براق کردن روشن شدن
bright luster U صیقل کاری کاملا" براق
rhinestones U سنگ مصنوعی بیرنگ و براق
rhinestone U سنگ مصنوعی بیرنگ و براق
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
panne U پارچه فریفی شبیه مخمل براق
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
tag U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tags U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
... in such a way that ... U طوری ... که ...
... in such a way as to ... U طوری ... که ...
in such a way <adv.> U [به] طوری
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
in such a way as to enable them U به طوری که آنها بتوانند
Sh spoke in such a way that… U طوری صحبت کرد که
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
it was eaten U خورده شد
irriguous U اب خورده
little U خورده
eaten U خورده
english shepherd U سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
belly pinched U گرسنگی خورده
underdog U سگ شکست خورده
underdogs U سگ شکست خورده
wounds U پیچ خورده
wounding U پیچ خورده
wound U پیچ خورده
thrawart U پیچ خورده
writhen U تاب خورده
puckery U چین خورده
fretted by rust U زنگ خورده
dislocated U بهم خورده
cancelled U قلم خورده
teched U بهم خورده
carious U کرم خورده
symphsis U عضوجوش خورده
callous U پینه خورده
kaput U کاملا شک ست خورده
engrained U پینه خورده
craven U شکست خورده
patsy U فریب خورده
butt welded U از سر جوش خورده
folded picture U تصویر تا خورده
stickit U شکست خورده
starveling U گرسنگی خورده
grubbiest U کرم خورده
turkeys U شکست خورده
turkey U شکست خورده
conglomerate U به هم جوش خورده
conglomerates U به هم جوش خورده
maggoty U کرم خورده
corrosion U خورده شدن
mussy U بهم خورده
plicated U چین خورده
aggresive U خورده شده
dehiscent U ترک خورده
moth eaten U بید خورده
jiggly U تکان خورده
indisposed U بهم خورده
stamped U تمبر خورده
failures U شکست خورده
crossed out U قلم خورده
moth-eaten U بید خورده
cleft U ترک خورده
tetched U بهم خورده
kinky U گره خورده
kinky U پیچ خورده
brushed U شانه خورده
vermiculate U کرم خورده
deluded U فریب خورده
withered U چروک خورده
hammer hard U چکش خورده
twisty U پیچ خورده
grubby U کرم خورده
clefts U ترک خورده
crimpled U چوروک خورده
picked U کلنگ خورده
worm-eaten U کرم خورده
messy U بهم خورده
mildewy U باد خورده
clift U ترک خورده
worm eaten U کرم خورده
on oath U قسم خورده
corrodible U خورده شدنی
failure U شکست خورده
crackly U چین خورده
distempered U بهم خورده
writhen U پیچ خورده
eaten U خورده شده
grubbier U کرم خورده
to be dressed to kill U طوری لباس پوشیدن برای دلبری
render U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com