Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overdraft
U
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdrafts
U
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piggyback
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit
U
نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
acceptances
U
برداشت
takings
U
برداشت
impressions
U
برداشت
acceptance
U
برداشت
offtake
U
برداشت
impression
U
برداشت
land surveying
U
برداشت
removal
U
برداشت
draw off
U
برداشت
removal of cinder
U
برداشت تفاله
removal of chips
U
برداشت براده
withdraw
U
برداشت از حساب
take off divisor
U
مقسم برداشت اب
dual impression
U
برداشت دوگانه
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
metal removal
U
برداشت براده
approaches
U
برداشت روش
approach
U
برداشت روش
approached
U
برداشت روش
special drawing right
U
حق برداشت مخصوص
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
removal of slag
U
برداشت سرباره
removal of phosphorus
U
برداشت فسفر
draw off
U
بده برداشت
removes
U
برداشت کردن
remove
U
برداشت کردن
under ground survey
U
برداشت زیرزمینی
removing
U
برداشت کردن
impressionistic
U
برداشت گرایانه
stripping
U
برداشت لایه رو
make a copy of
U
سواد برداشت
withdraws
U
برداشت از حساب
withdrawal warrant
U
مجوز برداشت
impressionistic
U
برداشت گذار
impressionists
U
برداشت گرای
impressionist
U
برداشت گرای
overdraft
U
اضافه برداشت
overdrafts
U
اضافه برداشت
first impression
U
برداشت نخستین
safe yield
U
بده قابل برداشت
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
handpick
U
برداشت محصول با دست
targetting
U
نقطه برداشت یا قرائت
targets
U
نقطه برداشت یا قرائت
nets
U
برداشت خالص کردن
targeting
U
نقطه برداشت یا قرائت
take off distributor
U
اب پخشکن مقسم برداشت اب
targeted
U
نقطه برداشت یا قرائت
target
U
نقطه برداشت یا قرائت
cropper
U
برداشت کننده محصول
the timber warped
U
تیر تاب برداشت
nett
U
برداشت خالص کردن
net
U
برداشت خالص کردن
targetted
U
نقطه برداشت یا قرائت
forbore
U
دست برداشت امتناع کرد
. She dropped her demands (claim).
U
دست از تقاضاهای خود برداشت
site survey
U
برداشت نقشه تکهای از زمین
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage
U
اندازه وسیله اندازه گیری
gage
U
اندازه گیر اندازه گرفتن
No man can serve two masters.
<proverb>
U
با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
The police officer took down the car number .
U
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
overdrafts
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdraft
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
agronomy
U
علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
corn harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine
[combine harvester]
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher
[rare]
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
authorized
U
مجاز
permissive
U
مجاز
admissible
U
مجاز
lawful
U
مجاز
toluene
U
حد مجاز
authorised
U
مجاز
admissibll
U
مجاز
commissioned
U
مجاز
tropologic
U
مجاز
licensed
U
مجاز
allowed
U
مجاز
allowable
U
مجاز
rated
U
مجاز
permissible
U
مجاز
licensable
U
مجاز
admittable
U
مجاز
legal
U
مجاز
certified
U
مجاز
permitted
U
مجاز
authorrized
U
مجاز
at liberty
U
مجاز
metonymy
U
مجاز
gauge
U
اندازه اندازه گیر
gauges
U
اندازه اندازه گیر
gauged
U
اندازه اندازه گیر
permit
U
مجاز کردن
permits
U
مجاز کردن
permitting
U
مجاز کردن
justifiability
U
مجاز بودنی
authorized program
U
برنامه مجاز
authorized strength
U
استعداد مجاز
dosed
U
مقدار مجاز
accredited
U
مجاز معتبر
not allowed
U
غیر مجاز
revocable contract
U
عقد مجاز
safe load
U
بار مجاز
lawfully
U
به طور مجاز
authorise
U
مجاز نمودن
fair game
U
شکار مجاز
authorised clerk
U
واسطه مجاز
working load
U
بار مجاز
authorized allowance
U
سهمیه مجاز
dosing
U
مقدار مجاز
authorized bank
U
بانک مجاز
allowed vibrations
U
ارتعاشهای مجاز
authorized manpower
U
استعدادپرسنلی مجاز
dose
U
مقدار مجاز
unauthorized
U
غیر مجاز
speed limit
U
سرعت مجاز
speed limits
U
سرعت مجاز
permissible load
U
بار مجاز
allowable cargo load
U
حداکثربار مجاز
tolerances
U
تفاوت مجاز
allowable cargo load
U
بار مجاز
licit
U
روا مجاز
tolerance limit
U
خطای مجاز
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
permissible velocity
U
سرعت مجاز
permissible velocity
U
تندی مجاز
permissibly
U
بطور مجاز
prescribed load
U
بار مجاز
contraband
U
غیر مجاز
bona fide holder
U
دارنده مجاز
permissible dosage
U
دوز مجاز
tolerances
U
خطای مجاز
working stress
U
تنش مجاز
doses
U
مقدار مجاز
permissible deviation
U
تفاوت مجاز
bag limit
U
حد مجاز صید
ban item
U
غیر مجاز
allowable stress
U
تنش مجاز
troplogy
U
مجاز گوئی
allowable load
U
بار مجاز
circuit allocated use
U
مدارچانلهای مجاز
trope
U
مجاز استعاره
allowable level
U
تراز مجاز
metonym
U
مجاز مرسل
tolerance
U
خطای مجاز
tolerance
U
تفاوت مجاز
admitance
U
روا مجاز
on the house
<idiom>
U
مجاز درکاری
legitimized
U
مجاز کردن
legitimizes
U
مجاز کردن
complementing
U
حد مجاز مکمل
legitimizing
U
مجاز کردن
allowances
U
میزان مجاز
allowance
U
میزان مجاز
licensing hours
زمان مجاز
complemented
U
حد مجاز مکمل
complement
U
حد مجاز مکمل
freeing
U
مجاز منفصل
frees
U
مجاز منفصل
delegation of authority
U
مجاز شمردن
freed
U
مجاز منفصل
free
U
مجاز منفصل
height clearance
U
ارتفاع مجاز
idiographic
U
وابسته به مجاز
legitimize
U
مجاز کردن
legitimization
U
مجاز کردن
impermissible
U
غیر مجاز
complements
U
حد مجاز مکمل
legitimised
U
مجاز کردن
legitimising
U
مجاز کردن
legitimises
U
مجاز کردن
settings
U
شدت مجاز
figuratively
U
بطور مجاز
setting
U
شدت مجاز
illicit advertising
U
تبلیغ غیر مجاز
twenty four hour charge rate
U
امپر مجاز باتری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com