English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
counterwork U برخلاف کارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to work with a will U بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
to the contrary U برخلاف ان
with U برخلاف
athwart U برخلاف
unlike U برخلاف
shoe is on the other foot <idiom> U برخلاف حقیقت
averse U برخلاف میل
to my great surprise U برخلاف انتظار من
the styeam U برخلاف جریان اب
contrany to my expectation U برخلاف انتظارمن
against one's will U برخلاف میل
against his grain U برخلاف تمایل او
contrary to my expectation U برخلاف انتظارمن
in the teeth of the wind U برخلاف جهت باد
up-river برخلاف روند جریان آب
contra indicate U اشاره برخلاف داشتن
out of order <idiom> U برخلاف قانون ،نامناسب
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
illegally U برخلاف قانون و مقررات
in the wind's eye U برخلاف جهت باد
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
active U دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
flareback U اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
heteroclite U کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
anticlastic U [ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
crossed controls U بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
goes U کارکردن
work U کارکردن
acted U کارکردن
act U کارکردن
worked U کارکردن
inactivate U بی کارکردن
go U کارکردن
to pull together U با هم کارکردن
overlabour U زیاد کارکردن
collaborates U باهم کارکردن
collaborated U باهم کارکردن
collaborate U باهم کارکردن
to act jointly U باهم کارکردن
to work together U باهم کارکردن
runs U کارکردن موتور
collaborating U باهم کارکردن
to paddle one's own canoe U مسقلانه کارکردن
to pull a lone oar U تنها کارکردن
cooperate U باهم کارکردن
to work cheap U بامزدکم کارکردن
toa for a job or position U درخواست کارکردن
operation U کارکردن با یک وسیله
run U کارکردن موتور
up U اجرا یا کارکردن
upping U اجرا یا کارکردن
slaved U سخت کارکردن
slaving U سخت کارکردن
slaves U سخت کارکردن
speed U سریع کارکردن
overwork U زیاد کارکردن
speeding U سریع کارکردن
cowork U باهم کارکردن
overworked U زیاد کارکردن
overworks U زیاد کارکردن
fag U سخت کارکردن
fags U سخت کارکردن
slave U سخت کارکردن
overworking U زیاد کارکردن
speeds U سریع کارکردن
upped U اجرا یا کارکردن
automation U بطور خودکار کارکردن
functions U عمل کردن کارکردن
moonlights U بطور قاچاقی کارکردن
functioned U عمل کردن کارکردن
qualified for work U شایسته یاقابل کارکردن
geologize U در زمین شناسی کارکردن
passage U رویداد کارکردن مزاج
fit to work U شایسته یاقابل کارکردن
fit to work U اماده برای کارکردن
dejecta U کارکردن مزاج مریض
function U عمل کردن کارکردن
to act independently of others U مستقلانه یا جداگانه کارکردن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
gears U کردن اماده کارکردن
refitted U دوباره اماده کارکردن
refitting U دوباره اماده کارکردن
passages U رویداد کارکردن مزاج
refit U دوباره اماده کارکردن
moonlighting U بطور قاچاقی کارکردن
moonlighted U بطور قاچاقی کارکردن
refits U دوباره اماده کارکردن
knuckle down <idiom> U مشتاقانه شروع به کارکردن
moonlight U بطور قاچاقی کارکردن
do the trick <idiom> U خیلی خوب کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
gear U کردن اماده کارکردن
grind U اسیاب شدن سخت کارکردن
labourvi U رنج بردن سخت کارکردن
to work it <idiom> U روی چیزیی کارکردن و حل کردن
to turn over U واژگون کردن کارکردن دراوردن
telecommuting U عمل کارکردن با کامپیوتر در یک محل
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
To work like a beaver . U مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
grinds U اسیاب شدن سخت کارکردن
drudge U جان کندن بیمیلانه کارکردن
geometrize U از روی قواعد هندسی کارکردن
frob U کارکردن با دسته فرمان وماوس
drudges U جان کندن بیمیلانه کارکردن
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
burn U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
burns U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
to do a lesson U درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
serial U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
dabbles U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbling U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabble U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
specification U کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
serials U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
wet weight U وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
psychological moment U موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
degradation U اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
compatibility U توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
technical U وسیله تکنیکی به کاربر برای شرح نحوه استفاده از نرم افزار یا سخت افزار یا علت عدم کارکردن آن
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
error U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
version U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com