Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at pleasure
U
برحسب دلخواه برحسب میل
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
in accordance with
U
برحسب
unitage
U
برحسب
at the request of
U
برحسب
incompliance with
U
برحسب
in terms of
U
برحسب
in conformity with
U
برحسب
agreeably to
U
برحسب
coincidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
percentage
U
برحسب درصد
percentages
U
برحسب درصد
accidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
stochastic
<adj.>
U
برحسب تصادف
random
<adj.>
U
برحسب تصادف
by usage
U
برحسب عادت
outwardly
U
برحسب فاهر
accidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
adventitious
<adj.>
U
برحسب تصادف
casual
[not planned]
<adj.>
U
برحسب تصادف
contingent
[accidental]
<adj.>
U
برحسب تصادف
incidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
to out ward seeming
U
برحسب فاهر
hit or miss
U
برحسب تصادف
at random
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by accident
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by a coincidence
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by chance
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by happenstance
<adv.>
U
برحسب اتفاق
by hazard
<adv.>
U
برحسب اتفاق
coincidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
to
U
برحسب مطابق
fortuitously
<adv.>
U
برحسب اتفاق
incidentally
<adv.>
U
برحسب اتفاق
fortuitous
<adj.>
U
برحسب تصادف
as it happens
<adv.>
U
برحسب اتفاق
accidently
<adv.>
U
برحسب اتفاق
haphazardly
U
برحسب تصادف
haphazard
<adj.>
U
برحسب تصادف
at choice
U
برحسب دلخواه
stochastical
<adj.>
U
برحسب تصادف
pursuant to
U
مطابق برحسب
custom
U
برحسب عادت
tonnage
U
وزن برحسب تن
milage
U
سنجش برحسب میل
ritually
U
برحسب ایین وشعائر
velocities
U
تندی برحسب زمان
pounder
U
برحسب لیره کوبنده
velocity
U
تندی برحسب زمان
tonnage
U
گنجایش کشتی برحسب تن
mileage
U
سنجش برحسب میل
happy go lucky
U
برحسب تصادف لاقید
by chance
U
برحسب اتفاق یاتصادف
tonnage
U
برحسب شماره تن بارگیر
compass bearing
U
موقعیت برحسب قطبنما
fortuitously
U
برحسب اتفاق اتفاقا
cl
U
برحسب بار هر کامیون
classis
U
تقسیم برحسب طبقه
prioritized
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
age group competition
U
مسابقه برحسب گروه سنی
proration
U
توزیع برحسب مدت یانسبت
per standard compass
U
برحسب قطب نمای استاندارد
pounder
U
وزن شده برحسب رطل
prioritizes
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizing
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
hydrograph
U
منحنی ابگذری برحسب زمان
size distribution of income
U
توزیع درامد برحسب مقدار
headings
U
حرکت برحسب قطب نما
prioritised
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritises
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
transvaluation
U
سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
heading
U
حرکت برحسب قطب نما
time cost curve
U
منحنی مخارج برحسب زمان
prioritize
U
برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
poundage
U
مقدار پولی برحسب لیره
gauge pressure
U
فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
seeds
U
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed
U
رده بندی برحسب مهارت وقدرت
candlepower
U
میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
headings
U
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
heading
U
سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
transvaluate
U
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
permittivity
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
percentile
U
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
voltages
U
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
voltage
U
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
transvalue
U
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
footage
U
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
volt ampere
U
اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
metric system
U
سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
sizes
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
poundage
U
وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
cabin altitude
U
فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
ladder tournament
U
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
pH
U
علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
wheelbases
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
amperage
U
شدت جریان برق میزان نیروی برق برحسب امپر
planck law
U
مقدار کوانتوم برحسب واحدهای انرژی برابراست با حاصلضرب مقدارثابت کوانتوم در فکانس
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
characteristic diagram for the steel
U
دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
inapposite
U
بی مورد
occasioned
U
مورد
oportuneness
U
مورد
occurence
U
مورد
out of place
U
بی مورد
occasion
U
مورد
occasioning
U
مورد
occasions
U
مورد
cases
U
مورد
object
U
مورد
objected
U
مورد
objecting
U
مورد
objects
U
مورد
inopportune
U
بی مورد
unseasonable
U
بی مورد
indirect objects
U
مورد
instances
U
مورد
unseasonably
U
بی مورد
direct objects
U
مورد
open to question
<adj.>
U
مورد شک
instance
U
مورد
case
U
مورد
spoonerism
U
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
myrtle berry
U
مورد دانه
myrtle
U
مورد سبز
myrtaceae
U
تیره مورد
liable to prosecution
U
مورد تعقیب
mytaceous
U
از تیره مورد
objcetionable
U
مورد ایراد
opportuneness
U
مورد مناسب
involved
U
مورد بحث
object of transaction
U
مورد معامله
to make observations
[about]
[on]
U
نگریختن
[در مورد]
[به]
to make observations
[about]
[on]
U
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
in no instance
U
در هیچ مورد
usages
U
مورد استفاده
usage
U
مورد استفاده
utilized
U
مورد استفاده
case study
U
مورد پژوهی
case studies
U
مورد پژوهی
requirement
U
مورد نیاز
noted
U
مورد ملاحظه
undue
U
بی جهت بی مورد
beloved
U
مورد علاقه
utilization
U
مورد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
in dispute
U
مورد بحث
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
expectative
U
مورد انتظار
dubitable
U
مورد شک مشکوک
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
usage
U
مورد مصرف
case analysis
U
تحلیل مورد
using
U
مورد مصرف
undue
U
ناروا بی مورد
case
U
مورد غلاف
subject of hire
U
مورد اجاره
laughing stock
U
مورد تمسخر
entitlements
U
مورد استحقاق
entitlement
U
مورد سزیدگی
entitlement
U
مورد استحقاق
cases
U
دعوی مورد
hold up
<idiom>
U
مورد هدف
cases
U
مورد غلاف
case
U
دعوی مورد
confutation
U
مورد تکذیب
fishy
U
مورد تردید
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
under disccussion
U
مورد بحث
dubious
U
مورد شک مشکوک
special case
U
مورد ویژه
savoury
U
مورد پسند
schreber case
U
مورد شربر
instances
U
لحظه مورد
received
U
مورد قبول
savory
U
مورد پسند
taken
U
مورد قبول
taken
U
مورد تحسین
collector's item
U
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
instance
U
لحظه مورد
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
sightly
U
مورد نظر
entitlements
U
مورد سزیدگی
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected value
U
ارزش مورد انتظار
capital employed
U
سرمایه مورد استفاده
Irrelevent. I nappropriate. Out of place.
U
بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
contested area
U
منطقه مورد نزاع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com