English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
upper hand U برتری دست بالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
preponderance U برتری
powered U برتری
powering U برتری
paramountey U برتری
powers U برتری
transcendence or cy U برتری
paramountcy U برتری
advantage U برتری
momentum U برتری
excellence U برتری
privilege U برتری
sinistrality U چپ برتری
vantage U برتری
superiority U برتری
transcendence U برتری
preemimence U برتری
predomination U برتری
unidextrality U یک سو برتری
Excellency U برتری
pre eminence U برتری
Excellencies U برتری
precedence U برتری
ecellency U برتری
power U برتری
primacy U برتری
priorities U برتری
hegemony U برتری
preference U برتری
priority U برتری
trancscendent U برتری
supremacy U برتری
profits U برتری
profited U برتری
beat out U برتری
Majesties U برتری
Majesty U برتری
preferences U برتری
profit U برتری
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
cerebral dominance U سو برتری نیمکره مخ
distinctions U برتری ترجیح
eye dominance U چشم برتری
predominance U برتری علو
to have the pull of U برتری داشتن بر
ascendance U تفوق برتری
antecede U برتری جستن
absolute advantage U برتری مطلق
influences U برتری تفوق
influencing U برتری تفوق
dextrality U راست برتری
distinction U برتری ترجیح
best U برتری جستن
influence U برتری تفوق
comparative advantage U برتری نسبی
influenced U برتری تفوق
ocular dominance U چشم برتری
transcends U برتری یافتن
manual dominance U دست برتری
maritime lien U برتری دریایی
mixed cerebral dominance U برتری نامتمایز مخ
supremacist U برتری گرای
head starts U فرصت برتری
head start U فرصت برتری
outreach U برتری یافتن
excels U برتری داشتن بر
supremacists U برتری گرای
overrode U برتری جستن بر
laterality U برتری جانبی
transcending U برتری یافتن
transcended U برتری یافتن
transcend U برتری یافتن
one up <idiom> U برتری داشتن
overridden U برتری جستن بر
lateral dominance U برتری جانبی
override U برتری جستن بر
overrides U برتری جستن بر
outvie U برتری جستن از
overmaster U برتری یافتن بر
overtop U برتری جستن از
prominence U پیشامدگی برتری
handedness U دست برتری
outclass U برتری داشتن بر
predominancy U برتری علو
superiority U برتری قوا
outclassed U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
preminence U برتری علو
fire superiority U برتری اتش
outclassing U برتری داشتن بر
hemispherical dominance U برتری نیمکره
headships U بزرگی برتری
headship U بزرگی برتری
excelling U برتری داشتن بر
excelled U برتری داشتن بر
excel U برتری داشتن بر
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
salience U جلو امدگی برتری
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
humdinger U دارای برتری فاحش
humdingers U دارای برتری فاحش
saliency U جلو امدگی برتری
right handedness U دست راست برتری
pulls U برتری جزئی و مختصر
manoptoscope U برتری سنج بینایی
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
pull U برتری جزئی و مختصر
outdistancing U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
outdistance U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outguess U در حدس و گمان برتری داشتن بر
teutonism U عقیده برتری نژادی المان
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism U فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
vantage ground U زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
set up U جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
apl U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
nationalists U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
high burst ranging U تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
prefer U ترجیح دادن برتری دادن
preferring U ترجیح دادن برتری دادن
prefers U ترجیح دادن برتری دادن
outreach U بالا
over U بالا
upside U بالا
ascendency U بالا
upper limit U حد بالا
ascendancy U بالا
over- U بالا
aloft U بالا
gallery U لژ بالا
overhead U سر بالا
uppermost U از بالا
headwater U بالا اب
balcony U لژ بالا
balconies U لژ بالا
on high U در بالا
high U بالا
in old age [in great age] U در سن بالا
overhead U بالا
above U در بالا
highest U بالا
galleries U لژ بالا
atop U بالا
up U بالا
aweigh U بالا
upped U بالا
overtones U بالا تن
upping U رو به بالا
overtone U بالا تن
superincumbent U از بالا
at a great age U در سن بالا یی
top U بالا
up U رو به بالا
highs U بالا
upped U رو به بالا
upping U بالا
up stairs U بالا
lever bridge U پل بالا رو
up there U ان بالا
upper U بالا
chock-a-block U بالا کشیده
jacks U بالا بردن
raises U بالا کشیدن
high wing U بال بالا
on stilts U بالا ایستاده بل
escalate U بالا گرفتن
escalating U بالا گرفتن
intumesce U بالا امدن
jack up U بالا بردن
joo chin pyon soon koot U کف دست بالا
escalated U بالا گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com