Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to make a study of something
U
برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
dehumidify
U
نم چیزی را گرفتن
dehydrate
U
اب چیزی را گرفتن
to obtain something
U
گرفتن چیزی
to get
[hold of]
something
U
گرفتن چیزی
to bring something
U
گرفتن چیزی
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
gripped
U
محکم گرفتن چیزی
gripping
U
محکم گرفتن چیزی
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را گرفتن
[از کسی]
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grips
U
محکم گرفتن چیزی
grip
U
محکم گرفتن چیزی
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را گرفتن
decarbonize
U
زغال چیزی را گرفتن
rigid adherence to a thing
U
محکم گرفتن چیزی
to take something into account
U
در نظر گرفتن چیزی
degas
U
گاز چیزی را گرفتن
decarbonate
U
زغال چیزی را گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
to let something slip
U
چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
To treat something as a joke
U
چیزی را بشوخی گرفتن
tug
U
کوشیدن
tugged
U
کوشیدن
strives
U
کوشیدن
striven
U
کوشیدن
strived
U
کوشیدن
strive
U
کوشیدن
tugs
U
کوشیدن
tugging
U
کوشیدن
striving
U
کوشیدن
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
caulk
U
شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
retraces
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retrace
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
To make light of something.
U
چیزی راسر سری گرفتن
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
retracing
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
To find fault with something ( someone ) .
U
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
to contract something from somebody
U
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
to wring something from somebody
[out of somebody]
U
از کسی چیزی به زور گرفتن
stem the tide
<idiom>
U
جلو موج چیزی را گرفتن
to borrow something
[from somebody]
U
چیزی را قرض گرفتن
[از کسی]
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
to hump it
U
سخت کوشیدن
calibrated
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
calibrates
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
calibrate
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
labourvi
U
تقلا کردن کوشیدن
hammers
U
کوبیدن سخت کوشیدن
hammer
U
کوبیدن سخت کوشیدن
endevour
U
تلاش کردن کوشیدن
endeavor
U
تلاش کردن کوشیدن
tries
U
سعی کردن کوشیدن
try
U
سعی کردن کوشیدن
hammered
U
کوبیدن سخت کوشیدن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to regard something as a matter of course
U
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
supersedes
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersede
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superseding
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseded
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
enlisting
U
برای سربازی گرفتن
enlist
U
برای سربازی گرفتن
enlists
U
برای سربازی گرفتن
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
moved
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
gigs
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
gig
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
to hog
<idiom>
U
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
bass bug
U
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
moves
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
cp
U
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
tampion
U
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummy
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
to grieve over anything
U
برای چیزی
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go
U
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
look to
<idiom>
U
آمادگی برای چیزی
requested
U
تقاضا برای چیزی
requesting
U
تقاضا برای چیزی
inclinable to something
U
مساعد برای چیزی
request
U
تقاضا برای چیزی
requests
U
تقاضا برای چیزی
to grumble at any thing
U
برای چیزی غرغرکردن
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
application
[for something]
U
درخواست نامه
[برای چیزی]
in defence of somebody
[something]
U
برای دفاع از کسی
[چیزی]
to try something on
U
چیزی را برای امتحان پوشیدن
to look at the black side
[about something]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
ask
U
برای چیزی بی تاب شدن
to get something to somebody
U
برای کسی چیزی را آوردن
approval
U
توافق برای استفاده از چیزی
take for
<idiom>
U
اشتباه شخصی برای چیزی
asks
U
برای چیزی بی تاب شدن
asking
U
برای چیزی بی تاب شدن
asked
U
برای چیزی بی تاب شدن
steeper
U
فرف برای خیساندن چیزی
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
demanded
U
تقاضا برای انجام چیزی
demands
U
تقاضا برای انجام چیزی
security blanket
<idiom>
U
استفاده از چیزی برای راحتی
I'd like something to drink.
چیزی برای نوشیدن میخواهم.
to give reasons for a thing
U
دلیل برای چیزی اوردن
I'd like something to eat.
چیزی برای خوردن میخواهم.
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC
U
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
To set a limit to everything.
U
برای هر چیزی حدی قائل شدن
nothing remains to be told
U
چیزی برای گفتن باقی نمیماند
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
stepper
U
چیزی که برای پله بکار می رود
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com