Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to settle an a
U
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
time charter
U
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
so
U
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
tick mark
U
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
hopple
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing
U
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
hobbled
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
named airport of departure
U
فرودگاه معین برای حرکت
tc
U
اجاره دربست برای مدت معین
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
blocks
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
signals
U
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
assessed value
U
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
calling sequence
U
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
holotype
U
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
controlled airspace
U
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
define
U
معین کردن
defining
U
معین کردن
defined
U
معین کردن
specify
U
معین کردن
defines
U
معین کردن
denominate
U
معین کردن
designate
U
معین کردن
designates
U
معین کردن
specifying
U
معین کردن
insets
U
: معین کردن
draw the line
<idiom>
U
معین کردن
limit
U
معین کردن
allocate
U
معین کردن
specifies
U
معین کردن
allocating
U
معین کردن
inset
U
: معین کردن
figure out
U
معین کردن
allocates
U
معین کردن
settle
U
معین کردن
settles
U
معین کردن
designating
U
معین کردن
times
U
وقت معین کردن
To lay down certain conditions .
U
شرایطی معین کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
pre appoint
U
از پیش معین کردن
time
U
وقت معین کردن
timed
U
وقت معین کردن
dates
U
مدت معین کردن
to map out
U
جز بجز معین کردن
date
U
مدت معین کردن
allots
U
معین کردن سهم دادن
to keep regular hours
U
هر کاری را درساعت معین کردن
to locate the enemy
U
جای دشمنی را معین کردن
allotting
U
معین کردن سهم دادن
allotted
U
معین کردن سهم دادن
allot
U
معین کردن سهم دادن
sanctioned
U
ضمانت اجرایی معین کردن
locate
U
جای چیزی را معین کردن
located
U
جای چیزی را معین کردن
locates
U
جای چیزی را معین کردن
locating
U
جای چیزی را معین کردن
delineate
U
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
U
ترسیم نمودن معین کردن
delineates
U
ترسیم نمودن معین کردن
delineating
U
ترسیم نمودن معین کردن
sanctioning
U
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
U
ضمانت اجرایی معین کردن
sanction
U
ضمانت اجرایی معین کردن
officer
U
افسر معین کردن فرماندهی کردن
officers
U
افسر معین کردن فرماندهی کردن
destine
U
مقدر کردن سرنوشت معین کردن
parsed
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
to impose a curfew
U
خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
parse
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
area blocking
U
سد راه کردن رقیب در منطقه معین
titrate
U
عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
overstayed
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
cages
U
قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
overstays
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
cage
U
قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
overstay
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
annum
U
سالیانه
yearly
U
سالیانه
annual
U
سالیانه
annuals
U
سالیانه
annually
U
سالیانه
year to year fluctuation
U
نوسانات سالیانه
anniversary
U
سوگواری سالیانه
annual payment
U
پرداخت سالیانه
annual report
U
گزارش سالیانه
anniversaries
U
سوگواری سالیانه
annual precipitation
U
بارندگی سالیانه
annual training
U
اموزش سالیانه
annual payment
U
قسط سالیانه
annuity
U
مستمری سالیانه
annuallyy
U
هر ساله سالیانه
yearly instalmernts
U
اقساط سالیانه
yearly allowance
U
مقرری سالیانه
growth ring
U
دایره سالیانه
per annum
U
هر سالی سالیانه
p.a
U
مخفف سالیانه
ascertains
U
ثابت کردن معین کردن
ascertaining
U
ثابت کردن معین کردن
ascertained
U
ثابت کردن معین کردن
ascertain
U
ثابت کردن معین کردن
defined
U
معین کردن معنی کردن
defines
U
معین کردن معنی کردن
delimits
U
معین کردن مرزیابی کردن
defining
U
معین کردن معنی کردن
specifying
U
معین کردن معلوم کردن
delimiting
U
معین کردن مرزیابی کردن
specify
U
معین کردن تصریح کردن
delimited
U
معین کردن مرزیابی کردن
specify
U
معین کردن معلوم کردن
specifying
U
معین کردن تصریح کردن
delimit
U
معین کردن مرزیابی کردن
define
U
معین کردن معنی کردن
specifies
U
معین کردن معلوم کردن
specifies
U
معین کردن تصریح کردن
annuitant
U
گیرنده مستمری سالیانه
quinquagenary
U
پنجاهمین جشن سالیانه
anniversary
U
جشن سالیانه عروسی
mass book
U
کتاب نماز سالیانه
miaasl
U
کتاب نماز سالیانه
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
annals
U
وقایع سالیانه سالنامه
octingentenary or octocen
U
هشتصدمین جشن سالیانه
anniversaries
U
جشن سالیانه عروسی
annual general inspection
U
بازدید عمومی سالیانه
annuality factor
U
ضریب مستمر سالیانه
annual payment factor
U
ضریب بازپرداخت سالیانه
annual general meeting
U
مجمع عمومی سالیانه
annuity
U
حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
parentalia
U
جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
quater cent nary
U
جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
rentlen
U
دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
peter pence
U
زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
annual average score
U
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
to take inventory
U
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
peter penny
U
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
tabulation
U
1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
encaenia
U
جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
national educational computing conferenc
U
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
isothermal line
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
withholding tax
U
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding taxes
U
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
isotherm
U
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
special degration
U
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
periphrastic conjugation
U
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
reversion
U
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
ikon
U
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
anniversaries
U
مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
quingentenary
U
پانصدمین سال گردش پانصدمین جشن سالیانه
anniversary
U
مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
B register
U
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com