English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be congenial to somebody [things] U برای کسی مطبوع بودن [اشیا]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pleasance U ادب مطبوع بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
just in case U برای مطمئن بودن
to act [as somebody] U پاسخگو بودن [برای]
misbecome U نامناسب بودن برای
to stand ready to [+ verb] U آماده بودن برای
to stand ready for [+ noun] U آماده بودن برای
douce U مطبوع
toothsome U مطبوع
sapid U مطبوع
palatably U مطبوع
graceful U مطبوع
publishment U مطبوع
dainty U مطبوع
handsome U مطبوع
scrumptious U مطبوع
proper U مطبوع
love some U مطبوع
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
overtask U زیاد سنگین بودن برای
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
to be clear to somebody U برای کسی مشخص بودن
to be clear to somebody U برای کسی واضح بودن
sweet U مطبوع نوشین
graceful degradation U تنزل مطبوع
palatable U مطبوع به ذائقه
seasoning U مطبوع کننده
sweetest U مطبوع نوشین
ambrosial U بسیار مطبوع
sweeter U مطبوع نوشین
savoury U مطبوع طبع
sightly U مطبوع نظر
pleasanter U خرم مطبوع
handsomely U بطور مطبوع
pleasant U خرم مطبوع
pleasantly U بطور مطبوع
honeyed U مطبوع لطیف
lief U گرانبها مطبوع
pleasantest U خرم مطبوع
air conditioning U تهویه مطبوع
agreeable U مطبوع بشاش
agreeably U بطور مطبوع
placable U مطبوع مهربان
exquisite U دلپسند مطبوع
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
turn up one's nose at <idiom> U ردکردن خوب بودن برای کسی
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
inshrine U در حکم مزاریا معبد بودن برای
to be congenial to somebody [things] U برای کسی سازگار بودن [اشیا]
end in itself <idiom> U مکان کافی برای راحت بودن
air-conditioner U دستگاه تهویه مطبوع
air conditioning plant U تاسیسات تهویه مطبوع
air-conditioners U دستگاه تهویه مطبوع
air conditioner U دستگاه تهویه مطبوع
gracious U مطبوع دارای لطف
fun U مطبوع شوخی کردن
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to be on-call U در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
savory U خوش طعم مطبوع طبع
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
validation U بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
stabling siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
conceit U [بافت عجیب و مطبوع گلکاری باغچه]
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
case sensitive search U جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
waiting games U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting game U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
abut U مماس بودن مجاور بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
consist U شامل بودن عبارت بودن از
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
consists U شامل بودن عبارت بودن از
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
ablest U لایق بودن مناسب بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com