Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permutations
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
merge sorting algorithm
U
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
organizations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
Whistle past the graveyard
<idiom>
U
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
filing system
U
روش مرتب کردن متن ها برای مراجعه
clock
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clocks
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
service
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
preventative
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
dp
U
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
uberstreichen
U
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
organizational
U
مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
keep up with the times
U
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
spoon-feed
<idiom>
U
ساده کردن چیزی برای کسی
impetrate
U
برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to make a r for something
U
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
to mend matters
U
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
represent
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to open something to
[the]
traffic
U
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
put up to
<idiom>
U
وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to e. with person on a thing
U
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
represented
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
represents
U
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
filing
U
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
formats
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
independent in come
U
درامد مرتب که شخص را ازکارکردن برای زندگانی بی نیازمیسازد
maintenance
U
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
list
U
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
binary look up
U
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
streamed
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
job
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
jobs
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streams
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
international standards organization
U
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
pert
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
interword spacing
U
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
cash in
<idiom>
U
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
exchanges
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
arrays
U
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array
U
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
information
U
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
sort field
U
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sortkey
U
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
outliner
U
برای اینکه به کاربر کمک کند تا بخش ها و زیربخشهای لیست ای از اشیا را مرتب کند یا بخشهایی از پروژه را
tree
U
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
sorted
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
refresh
U
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
regenerator
U
وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
conditions
U
اوضاع
circumstances
U
اوضاع
justification
U
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
justifications
U
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
actual state of affairs
U
اوضاع کنونی
weathers
U
اوضاع جوی
conditions
U
شرایط اوضاع
actual state of affairs
U
اوضاع فصلی
weathered
U
اوضاع جوی
weather
U
اوضاع جوی
vicissitudes of time
U
تغییر اوضاع
semi processed data
U
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
graduate
U
مرتب کردن
clean
U
مرتب کردن
collocates
U
مرتب کردن
cleanest
U
مرتب کردن
arranges
U
مرتب کردن
collocating
U
مرتب کردن
cleaned
U
مرتب کردن
regularised
U
مرتب کردن
tidiest
U
مرتب کردن
concert
U
مرتب کردن
to put to rights
U
مرتب کردن
regularizing
U
مرتب کردن
tidies
U
مرتب کردن
tidier
U
مرتب کردن
tidied
U
مرتب کردن
graduating
U
مرتب کردن
graduates
U
مرتب کردن
tidying
U
مرتب کردن
regularizes
U
مرتب کردن
regularized
U
مرتب کردن
regularises
U
مرتب کردن
collocated
U
مرتب کردن
collocate
U
مرتب کردن
draw up
U
مرتب کردن
fix up
U
مرتب کردن
set in order
U
مرتب کردن
to cleanvp
U
مرتب کردن
regularising
U
مرتب کردن
clear up
U
مرتب کردن
tidy
U
مرتب کردن
regularize
U
مرتب کردن
concerts
U
مرتب کردن
cleans
U
مرتب کردن
put straight
U
مرتب کردن
collate
U
مرتب کردن
collated
U
مرتب کردن
collates
U
مرتب کردن
to map out
U
مرتب کردن
collating
U
مرتب کردن
lineup
U
مرتب کردن
order
U
مرتب کردن
arranging
U
مرتب کردن
arranged
U
مرتب کردن
marshaled
U
مرتب کردن
marshalled
U
مرتب کردن
marshal
U
مرتب کردن
marshaling
U
مرتب کردن
arrange
U
مرتب کردن
marshals
U
مرتب کردن
straighten up
<idiom>
U
مرتب کردن
the lie of the land
U
چگونگی اوضاع مهثب
low water mark
U
منتهای بدی اوضاع
it is quite another story now
U
اوضاع اکنون دگرگون
How do you predict(view)the situation?
U
اوضاع را چگونه می بینی ؟
In the light of present circumstances.
U
باتوجه به اوضاع کنونی
anarchical
U
مربوط به اشفتگی اوضاع
climate
U
ناحیه اوضاع جوی
anarchic
U
مربوط به اشفتگی اوضاع
climates
U
ناحیه اوضاع جوی
policy of d.
U
سیاست واگذاری اوضاع
to grieve over anything
U
برای چیزی
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
square
U
مرتب کردن کلاه
data processing
U
مرتب کردن داده ها
squared
U
مرتب کردن کلاه
shipshape
U
مرتب کردن منظم
reorder
U
دوباره مرتب کردن
insertion sorting algorithm
U
الگوریتم مرتب کردن
squares
U
مرتب کردن کلاه
pick up
<idiom>
U
تمیز ،مرتب کردن
tree sort
U
مرتب کردن درختی
internal sort
U
مرتب کردن درونی
squaring
U
مرتب کردن کلاه
distributive sort
U
مرتب کردن توزیعی
bubble sort
U
مرتب کردن حبابی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com