Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to keep ome's powder dry
U
برای هر رویدادی اماده بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stand in the gap
U
برای دفاع اماده بودن
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
to be prepared to go
U
اماده رفتن بودن
standby
U
به حال اماده بودن
standbys
U
به حال اماده بودن
ablest
U
اماده بودن ارایش دادن
abler
U
اماده بودن ارایش دادن
stand by
U
دم دست بودن اماده خدمت
even driven program
U
برنامه رویدادی
to fit with
U
اماده کردن برای
fit to work
U
اماده برای کارکردن
on offer
U
اماده برای فروش
prompt to go
U
اماده برای رفتن
ready to die
U
اماده برای مرگ
non-starters
U
رویدادی که روی نمیدهد
non-starter
U
رویدادی که روی نمیدهد
attack on preparation
U
شمشیرباز اماده برای حمله
covers
U
اماده برای برگرداندن توپ
batted
U
گل اماده برای کوزه گری
bats
U
گل اماده برای کوزه گری
mission ready
U
هواپیمای اماده برای پرواز
cover
U
اماده برای برگرداندن توپ
bat
U
گل اماده برای کوزه گری
coverings
U
اماده برای برگرداندن توپ
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
to prepare for war
U
برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief
U
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
attentions
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
up and running
U
اماده برای عملیات کامل
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
coverings
U
اماده شدن برای دریافت توپ
cover
U
اماده شدن برای دریافت توپ
finished product
U
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
platform load
U
بار اماده برای بارریزی هوایی
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
off the shelf
U
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
addressed
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
covers
U
اماده شدن برای دریافت توپ
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
addresses
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
prose idyl
U
شرح منظره یا رویدادی اززندگی به نثر
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pool
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pooled
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
pools
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
to the manner born
U
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lime paste
U
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
sawhorse
U
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
pilot engine
U
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey
U
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
hot site
U
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
literacy
U
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
sedans
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
sedan
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs
U
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype
U
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing
U
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
in the line of duty
<idiom>
U
کار یا رویدادی بصورت قسمتی از کار
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
misbecome
U
نامناسب بودن برای
to stand ready to
[+ verb]
U
آماده بودن برای
to stand ready for
[+ noun]
U
آماده بودن برای
just in case
U
برای مطمئن بودن
to act
[as somebody]
U
پاسخگو بودن
[برای]
to look at the black side
[about something]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
to be clear to somebody
U
برای کسی واضح بودن
overtask
U
زیاد سنگین بودن برای
to be clear to somebody
U
برای کسی مشخص بودن
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
inshrine
U
در حکم مزاریا معبد بودن برای
serve
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
turn up one's nose at
<idiom>
U
ردکردن خوب بودن برای کسی
served
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serves
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی سازگار بودن
[اشیا]
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی دلپذیر بودن
[اشیا]
end in itself
<idiom>
U
مکان کافی برای راحت بودن
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی مطبوع بودن
[اشیا]
in distance
U
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
to be on-call
U
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
to be the obvious thing
[for somebody or something]
U
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
to be closed to
[all]
traffic
U
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
ramp alert
U
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
parking siding
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
freedom
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
stabling siding
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
to go down
[in a particular way]
with somebody
U
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
parking siding
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
validation
U
بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
siding
[railway]
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
case sensitive search
U
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
intestable
U
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
waiting games
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting game
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
U
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
configured in
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
standstill
U
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carries
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carrying
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
laager
U
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
continuity light
U
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
desqview
U
نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
readied
U
اماده
handy
U
اماده
yare
U
اماده
readies
U
اماده
ready
U
اماده
readying
U
اماده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com