English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
manual alphabet U برای سخن گفتن با کران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
abjuring U برای همیشه ترک گفتن
abjures U برای همیشه ترک گفتن
abjured U برای همیشه ترک گفتن
abjure U برای همیشه ترک گفتن
to mumble [away] to oneself U برای خودشان زیر لب سخن گفتن
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
extreme U کران
fineless U بی کران
the deaf U کران
horizon U کران
horizons U کران
border U کران
bordered U کران
bordering U کران
limit U کران
physiological limit U کران فیزیولوژیکی
input bound U کران ورودی
strand plain U کران دشت
bound U موفف کران
sandband U کران ماسه
compute bound U کران محاسباتی
bounded U کران دار
upper bound U کران بالا
lower bound U کران پایین
lower limit U کران پایین
sanbar U کران ماسه
output bound U کران خروجی
subscript bound U کران زیرنویس
rah rah U دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
open interval U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
greatest lower bound [glb, GLB] U بزرگترین کران بالا [ریاضی]
infimum U بزرگترین کران بالا [ریاضی]
least upper bound [lub, LUB] U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
supremum U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
sputtered U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter U تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
Lenkoran medallion U ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
tells U گفتن
uttered U گفتن
rehearse U گفتن
rehearses U گفتن
to tell a story U گفتن
to weep out U گفتن
utter U گفتن
utters U گفتن
iteration U گفتن
rehearsing U گفتن
viyuperate U بد گفتن
saith U گفتن
telling-off U گفتن
pshaw U اه گفتن
bubbling U گفتن
bubbles U گفتن
vituperate U بد گفتن
bubbled U گفتن
tell U گفتن
bubble U گفتن
say U گفتن
says U گفتن
let (someone) know <idiom> U گفتن
mouths U گفتن
informs U گفتن
get out U گفتن
adduse U گفتن
utterance U گفتن
let out <idiom> U گفتن
relates U گفتن
mouth U گفتن
to give utterance to U گفتن
informing U گفتن
rehearsed U گفتن
mouthing U گفتن
mouthed U گفتن
inform U گفتن
utterances U گفتن
relate U گفتن
extemporised U بالبداهه گفتن
abandoning U ترک گفتن
abandon U ترک گفتن
extemporized U بالبداهه گفتن
extemporize U بالبداهه گفتن
abandons U ترک گفتن
extemporising U بالبداهه گفتن
extemporises U بالبداهه گفتن
acclaims U افرین گفتن
ad-lib U فیالبداهه گفتن
bullshit U مزخرف گفتن
acclaimed U افرین گفتن
acclaiming U افرین گفتن
fable U حکایت گفتن
applaud U افرین گفتن
applauded U افرین گفتن
applauding U افرین گفتن
applauds U افرین گفتن
ad-libbing U فیالبداهه گفتن
to tell a joke U بذله ای گفتن
ad-libs U فیالبداهه گفتن
to tell a joke U جوکی گفتن
ad-libbed U فیالبداهه گفتن
acclaim U افرین گفتن
extemporizes U بالبداهه گفتن
extemporizing U بالبداهه گفتن
lay to U دروغ گفتن
macarize U خوشابحال گفتن
mammer U بالکنت گفتن
mant U با لکنت گفتن
to trot out U شر و ور تکراری گفتن
to regurgitate U شر و ور تکراری گفتن
crack a joke <idiom> U جوک گفتن
walk out on U ترک گفتن
lalophobia U گفتن هراسی
discourse U سخن گفتن
belie U دروغ گفتن
belied U دروغ گفتن
belies U دروغ گفتن
To get someones goat To utter blasphemies . U کفر گفتن
belying U دروغ گفتن
come clean <idiom> U راست گفتن
observe U گفتن برپاداشتن
observes U گفتن برپاداشتن
observing U گفتن برپاداشتن
discourses U سخن گفتن
observed U گفتن برپاداشتن
recounts U یکایک گفتن
parlance U طرزسخن گفتن
equivocating U دروغ گفتن
prevaricate U دروغ گفتن
prevaricated U دروغ گفتن
prevaricates U دروغ گفتن
quipping U ایهام گفتن
quipped U ایهام گفتن
prevaricating U دروغ گفتن
quip U ایهام گفتن
shush U هیس گفتن
gnosticize U عرفان گفتن
congratulating U شادباش گفتن
congratulates U شادباش گفتن
To speak the truth. U حقیقت را گفتن
congratulates U تبریک گفتن
equivocates U دروغ گفتن
ha U اهان گفتن
quips U ایهام گفتن
avow U اشکارا گفتن
avowing U اشکارا گفتن
whining U باناله گفتن
whines U باناله گفتن
mistiming U بیموقع گفتن
whined U باناله گفتن
whine U باناله گفتن
mistimes U بیموقع گفتن
extol U آفرین گفتن
extoll U آفرین گفتن
mistime U بیموقع گفتن
avows U اشکارا گفتن
gab U دروغ گفتن
equivocate U دروغ گفتن
equivocated U دروغ گفتن
yes U بلی گفتن
congratulated U شادباش گفتن
restated U باز گفتن
restate U باز گفتن
blaring U بافریاد گفتن
blares U بافریاد گفتن
tittle tattle U یاوه گفتن
tittle-tattle U یاوه گفتن
recount U یکایک گفتن
recounted U یکایک گفتن
blared U بافریاد گفتن
blare U بافریاد گفتن
jests U مزاح گفتن
jest U مزاح گفتن
solace U تسلیت گفتن
fables U حکایت گفتن
hyperbolize U اغراق گفتن
restates U باز گفتن
restating U باز گفتن
fawn U تملق گفتن
fawned U تملق گفتن
fawns U تملق گفتن
congratulated U تبریک گفتن
congratulate U شادباش گفتن
blether U مزخرف گفتن
blether U بیهوده گفتن
blethered U مزخرف گفتن
blethered U بیهوده گفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com