Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
roll out the red carpet
<idiom>
U
برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We are expecting guests for dinner .
U
برای شام مهمان داریم
homestay
U
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
let grass grow under one's feet
<idiom>
U
زیرپای کسی علف سبز شدن
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
banquet
U
مهمان کردن
guests
U
مهمان کردن
banquets
U
مهمان کردن
treat
U
مهمان کردن
guest
U
مهمان کردن
treats
U
مهمان کردن
treated
U
مهمان کردن
invite
U
مهمان کردن وعده دادن
invited
U
مهمان کردن وعده دادن
invites
U
مهمان کردن وعده دادن
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
guest
U
مهمان
guests
U
مهمان
visitator
U
مهمان
inhospitableness
U
مهمان ننوازی
gatecrashers
U
مهمان ناخوانده
rest house
U
مهمان سرا
hospitality
U
مهمان نوازی
hosts
U
مهمان دار
hospitable
U
مهمان نواز
guest-rooms
U
اطاق مهمان
guest room
U
اطاق مهمان
i was under his roof
U
مهمان او بودم
gatecrasher
U
مهمان ناخوانده
bidden guest
U
مهمان خوانده
guest chamber
U
اطاق مهمان
hospitalization
U
مهمان نوازی
guest-room
U
اطاق مهمان
inhospitable
U
مهمان ننواز
hosting
U
مهمان دار
hosted
U
مهمان دار
guest computer
U
کامپیوتر مهمان
hosteler
U
مهمان دار
open house
U
پذیرایی از مهمان
host
U
مهمان دار
visitors
U
دیدن کننده مهمان
visitor
U
مهمان رسمی نظامی
inhospitality
U
فقدان مهمان نوازی
goest operating system
U
سیستم عامل مهمان
keep an open house
U
مهمان نواز بودن
inhospitably
U
بدون مهمان نوازی
visitors
U
مهمان رسمی نظامی
visitor
U
دیدن کننده مهمان
to keep an open house
U
مهمان نواز بودن
visiter
U
دیدن کننده مهمان
hospitably
U
از روی مهمان نوازی
open doored
U
در خانه باز مهمان نواز
Please be my guest.
U
خواهش می کنم مهمان من با شید
wear out one's welcome
<idiom>
U
مهمان دو روزه عزیز است
hospitable
U
غریب نواز مهمان نوازانه
That evening we had company .
U
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
to eat salt with a person
U
باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
When in Rome, do as the Romans do!
<idiom>
U
خود را به آداب و رسوم کشور مهمان وفق بده.
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
ikon
U
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register
U
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
U
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
The guest brings his own portion .
<proverb>
U
مهمان روزى خود را با خود مى آورد .
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pine for home
U
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up
<idiom>
U
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
clearance diving
U
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
arm
U
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
degausser
U
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put-up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up
U
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
ciphers
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
U
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
serviced
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
U
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE
U
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it
U
برای کردن ان
bookings
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
booking
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
to mumble
[away]
to oneself
U
برای خودشان من من کردن
to grub
U
جستجو کردن
[برای]
to grub
U
زیر و رو کردن
[برای]
to grub about
U
زیر و رو کردن
[برای]
to prospect
[for]
U
جستجو کردن
[برای]
prone to do something
آماده کردن برای
to fit with
U
اماده کردن برای
in orders to make it easiter
U
برای اسان تر کردن ان
to grub about
U
جستجو کردن
[برای]
enable
U
تهیه کردن برای
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
enabled
U
تهیه کردن برای
enables
U
تهیه کردن برای
enabling
U
تهیه کردن برای
so as to quiet him
U
برای ارام کردن او
the proper time to do a thing
U
برای کردن کاری
gagged
U
مانع فراهم کردن برای
mnemonic
U
برای بار کردن در ثبات A
tenderized
U
برای ترد ونازک کردن ان
bolster plate
U
صفحه برای مهار کردن
to butter somebody up
U
برای کسی تملق کردن
higgle
U
برای سودجویی بحث کردن
to butter somebody up
U
برای کسی چاپلوسی کردن
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
warm up
<idiom>
U
گرم کردن (برای بازی)
gags
U
مانع فراهم کردن برای
the right way to do a thing
U
صحیح برای کردن کاری
gag
U
مانع فراهم کردن برای
tenderised
U
برای ترد ونازک کردن ان
to serve the city with water
U
اب برای شهر تهیه کردن
to schmooze somebody
U
برای کسی چاپلوسی کردن
to hang on the rear
U
برای حمله دنبال کردن
gagging
U
مانع فراهم کردن برای
to provide for old age
U
برای پیری تهیه کردن
to go round
U
برای همه کفایت کردن
to schmooze somebody
U
برای کسی تملق کردن
to pander to somebody's ego
<idiom>
U
برای کسی چاپلوسی کردن
to underspend
[on]
U
ناکافی خرج کردن
[برای]
tenderizing
U
برای ترد ونازک کردن ان
to make room for a person
U
جا برای کسی باز کردن
tenderizes
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderize
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderising
U
برای ترد ونازک کردن ان
tenderises
U
برای ترد ونازک کردن ان
to offer a reward
[for]
U
عرضه کردن پاداشی
[برای]
to save for retirement
U
برای بازنشستگی پس انداز کردن
to take pity on any one
U
برای کسی دلسوزی کردن
prone to do something
آماده برای کردن کاری
carry over
<idiom>
U
برای بعد نگهداری کردن
bucket step
U
فیکس کردن پا برای استراحت
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
no answer
[n/a]
[in forms]
U
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
minimax
U
روشی برای کم کردن خطاهای یک فرایند
make a run for it
<idiom>
U
برای نجات جان فرار کردن
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
pretty to look at
[to watch]
U
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
make room for someone or something
<idiom>
U
برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to hire
U
برگزیدن برای کار
[استخدام کردن]
to make amends for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
to fit a dress on somebody
U
جامه ای را برای کسی اندازه کردن
to atone for something
U
جلب رضایت کردن برای چیزی
martemper
U
حمام گرم برای سخت کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com