English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
They were falling over one another to get petrol(gasoline). U برای خرید بنزین سرودست می شکستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gasoline U سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
short covering U خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
take over bid U پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order U خرید سفارش خرید
credit system of supply U سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
petrol U بنزین
gasolene U بنزین
gasoline U بنزین
storm bird U بنزین
benzine U بنزین
benzole U بنزین
fueled U بنزین
fuelled U بنزین
fuelling U بنزین
fuels U بنزین
gas U بنزین
gassed U بنزین
motor sprit U بنزین
gases U بنزین
gasses U بنزین
fuel U بنزین
gas inlet valve needle U ژیگلور بنزین
petrol filter U صافی بنزین
Premium gas U بنزین سوپر
avgas U بنزین هواپیما
aviation gasoline U بنزین هواپیما
gas injection U پاشش بنزین
gas injection U تزریق بنزین
light gasolin U بنزین سبک
fuel filter U صافی بنزین
filling stations U پمپ بنزین
fuel pump U پمپ بنزین
gasoline electric U بنزین الکتریکی
gas U بنزین گازمعده
filling station U پمپ بنزین
petrol container U فرف بنزین
petrol can U باک بنزین
petrol pipe U لوله بنزین
gas station U پمپ بنزین
premium grade petrol U بنزین سوپر
phenyl U اصل بنزین
petrol tank U مخزن بنزین
gas storage U مخزن بنزین
gasoline barrel U بشکه بنزین
gasoline drum U بشکه بنزین
gasolinic U وابسته به بنزین
gas stations U پمپ بنزین
high grade petrol U بنزین سوپر
gasoline consumption U مصرف بنزین
gas tank U بخار بنزین
gas tank U پودر بنزین
gasoline dump U باک بنزین
gasoline can U قوطی بنزین
gasses U بنزین گازمعده
gas pump U پمپ بنزین
gases U بنزین گازمعده
gas pump U تلمبه بنزین
gassed U بنزین گازمعده
gas level U سطح بنزین
petrol pump U پمپ بنزین
naphtha U بنزین سنگین
petrol pump U تلمبه بنزین
gas recovery U بازیابی بنزین
gasholders U محل نگهداری بنزین
gasholder U محل نگهداری بنزین
storm bird U بنزین ریختن ماشین
gasoline dump U مخزن موقتی بنزین
petrol injection pump U پمپ تزریق بنزین
petrol feed pump U پمپ تغذیه بنزین
gas synthesis U ترکیب مصنوعی بنزین
gasoline gels U بنزین تغلیظ شده
petrol U بنزین گیری کردن
unleaded petrol U بنزین بدون سرب
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
gas inlet valve needle U سوزن شیرورودی بنزین
gasoline brick U بنزین خوش سوز
gas form natrural gas U بنزین از گاز طبیعی
gas air mixture U مخلوط بنزین و هوا
gasoline brick U بنزین بااکتان بالا
pr etrol filling station U ایستگاه پمپ بنزین
serivce station U ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
benzoline U بنزین خام یاپالوده نشده
Where is the neareset petrol station? U نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟
petrol gage U دستگاه اندازه گیری بنزین
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
gas saving U صرفه جویی در مصرف بنزین
service stations U ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
service station U ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
The gas station is nearby . U پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
class iii supplies U اماد طبقه 3 بنزین و موادروغنی وسوختی
gas level gauge U دستگاه اندازه گیری سطح بنزین
The bus stopped for fuel [ to get gas] . U اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
mpg U مخفف مسافت طی شده با یک گالن بنزین
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
high octane U دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
Gasoline is volatile . U بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
contraband of war U قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
napalms U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalm U ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
benzene U هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
best economy mixture U نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
gumming U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gum U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums U رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
purchases U خرید
underwritten U خرید
buying U خرید
procurement U خرید
purchase U خرید
underwrote U خرید
underwriting U خرید
purchasing U خرید
underwrites U خرید
underwrite U خرید
bond servant U زر خرید
buy U خرید
buys U خرید
bondwoman U زن زر خرید
purchased U خرید
shopping U خرید
buying and selling U خرید و فروش
buyers market U بازار خرید
field buying U خرید در صحرا
blanket buying U خرید کلی
buyer's market U بازار خرید
forward purchase U پیش خرید
nundination U خرید و فروش
futures exchange U خرید اتی
impulse buying U خرید بی مقدمه
local procurement U خرید محلی
coemption U خرید کل محصول
conditions of purchase U شرایط خرید
local purchase U خرید از محل
lump sum purchase U خرید کلی
lump sum purchase U خرید یکجا
buying rate U نرخ خرید
local purchase U خرید محلی
counter purchase U خرید متقابل
credit purchase U خرید نسیه
buying price U قیمت خرید
forward purchase U خرید سلف
dear bought U گران خرید
forward purchasing U پیش خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing office U دفتر خرید
purchasing officer U مامور خرید
purchasing officer U مسئول خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
corner U خرید یکجا
cornering U خرید یکجا
corners U خرید یکجا
purchasing department U قسمت خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
to make a purchase U خرید کردن
purchasable U باب خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase order U دستور خرید
purchase order U سفارش خرید
purchase rate U نرخ خرید
purchase requisition U درخواست خرید
buys U خرید کردن
buy U خرید کردن
businesses U خرید یا فروش
business U خرید یا فروش
shopping cart U گاری خرید
short covering U پیش خرید
purchasing power U توان خرید
purchasing power U قدرت خرید
shopping basket U سبد خرید
dealing U خرید و فروش
rebuy U خرید مکرر
redemption yield U بازده خرید
regional purchase U خرید محلی
real estate U خرید زمین
bargain U خرید ارزان
hire purchase U خرید اقساطی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com