Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in obdience to
U
برای اطاعت از موافق امر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in obdience to
U
برای اطاعت
layers
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer
U
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
biddability
U
اطاعت
subordination
U
اطاعت
obedience
U
اطاعت
subjugation
U
اطاعت
achieving
U
اطاعت کردن
obeys
U
اطاعت کردن
achieves
U
اطاعت کردن
achieved
U
اطاعت کردن
achieve
U
اطاعت کردن
passive obedience
U
اطاعت صرف
obedienlv
U
از روی اطاعت
law abidingness
U
اطاعت ازقانون
submission
U
فرمانبرداری اطاعت
disobedience
U
عدم اطاعت
obeying
U
اطاعت کردن
hears
U
اطاعت کردن
obey
U
اطاعت کردن
hear
U
اطاعت کردن
he warned them to obey
U
اطاعت کنند
disobey
U
اطاعت نکردن
disobeyed
U
اطاعت نکردن
aye aye
U
اطاعت میشود
disobeying
U
اطاعت نکردن
obeyed
U
اطاعت کردن
disobeys
U
اطاعت نکردن
to keep under
U
د رفرمان یا اطاعت خودداشتن
She obeys him blindly.
U
چشم بسته از او اطاعت می کند
o bey your parents
U
والدین خودرا اطاعت کنید
serviced
U
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service
U
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
He obeyed from fear.
U
ازروی ترس اطاعت کرد
obedientia est legis essentia
U
اطاعت اصل و روح قانون است
textually
U
موافق نص
congruous
U
موافق
prosodiacal
U
موافق
non concurrent
U
نا موافق
consilient
U
موافق
compossible
<adj.>
U
موافق
compatible
<adj.>
U
موافق
congruent
U
موافق
prosodial
U
موافق
pro
U
له موافق
pro-
U
له موافق
according
U
موافق
sympathetic
U
موافق
concordant
U
موافق
compliant
U
موافق
agreed
U
موافق
attuned
U
موافق
sympathizers
U
موافق
sympathizer
U
موافق
attune
U
موافق
accordant
U
موافق
sympathisers
U
موافق
in keeping
U
موافق
in suit with
U
موافق
consentaneous
U
موافق
consentient
U
موافق
amicable
U
موافق
agreeably to
U
موافق
in suit with
U
موافق با
incompatible
U
نا موافق
respondents
U
موافق
respondent
U
موافق
compatibly
U
بطور موافق
disagreeing
U
موافق نبودن
in accordance with
U
مطابق موافق
quarter wind
U
باد موافق
disagrees
U
موافق نبودن
fair tide
U
جریان اب موافق
fair wind
U
باد موافق
go along
U
موافق بودن
fellow countryman
U
موافق کردن
prorenata
U
شخص موافق
prorenata
U
نسبت موافق
fellow countryman
U
موافق شدن
see eye to eye
<idiom>
U
موافق بودن
placet
U
رای موافق
agonist muscle
U
عضله موافق
truly
U
موافق باحقایق
harmoniously
U
بطور موافق
rationally
U
موافق عقل
non placer
U
موافق نیستم
to my satisfaction
U
موافق دلخواه من
friendliest
U
مهربان موافق
friendlies
U
مهربان موافق
adapt
U
موافق بودن
favourable
U
موافق مطلوب
yea
U
رای موافق
to go along
U
موافق بودن
after ones own heart
U
موافق دلخواه
at will
U
موافق میل
after one's will
U
موافق میل
friendly
U
مهربان موافق
accomodating
U
راحت موافق
satisfactorily
U
موافق دلخواه
palatably
U
موافق ذائقه
shaken
U
موافق شیوه
friendlier
U
مهربان موافق
disagreed
U
موافق نبودن
disagree
U
موافق نبودن
string along
U
موافق بودن
consistently
U
بطور موافق
to a toa praposal
U
باپیشنهادی موافق بودن
genetically
U
موافق علم پیدایش
crony
U
رفیق موافق هم اطاق
cronies
U
رفیق موافق هم اطاق
to agree on something
U
موافق بودن با چیزی
physically
U
موافق علم فیزیک
harmonious
U
موزون سازگار موافق
to bring in to line
U
وفق دادن موافق
concurring opinion
U
رای موافق مشروط
naturalistic
U
موافق با اصول طبیعی
accommodatingly
U
بطور موافق راحت
in tune
<idiom>
U
با یکدیگر موافق بودن
no deal
<idiom>
U
موافق نبودن ،رد کردن
scientifically
U
موافق اصول علمی
geometrically
U
موافق علم هندسه
geodetically
U
موافق قاعده پیمایش
genealogically
U
موافق شجره نامه
comkpliant
U
موافق اجابت کننده
no cigar
<idiom>
U
موافق نبودن ،رد کردن
quite the thing
U
موافق سبک روز
adapting
U
وفق دادن موافق بودن
gastronomically
U
موافق علم خوب خوردن
agrees
U
موافقت کردن موافق بودن
agreeing
U
موافقت کردن موافق بودن
adapts
U
وفق دادن موافق بودن
fall in
U
مطابقت کردن موافق شدن
physiognomically
U
موافق علم قیافه شناسی
bandae jireugi
U
ضربه دست موافق ایستادن
to put over a play
U
موافق بدادن نمایشی شدن
she always had her way
U
همیشه موافق میل اوعمل می شد
agree
U
موافقت کردن موافق بودن
harmonises
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
pros and cons
U
موافق و مخالف طرفداران و منتقدان
harmonize
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonized
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonised
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonizing
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonising
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonizes
U
موافق کردن هم اهنگ شدن
physico theology
U
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
keep up with the times
U
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
To view something approvingly ( favourably ) .
U
چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
irish bull
U
بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
I agree with you completely.
U
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
pragmatize
U
موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
concurrent
U
دریک وقت واقع شونده موافق
live up to one's principles
U
موافق مرام خود رفتار کردن
propitiously
U
بطور مساعد یا موافق خجسته وار
The pros and cons ( of something ) .
U
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
homosexual
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
homosexuals
U
دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
arguing
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues
U
بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
chronologize
U
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
scholastically
U
موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
package
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs
U
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
live up to
<idiom>
U
طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
phrenologically
U
ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
to little up to one's principl
U
اصول و مرام خود را اجراکردن موافق مرام خودزیستن
well assorted
U
جور دارای کالا یا اجناس جور موافق سازگار
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
narrative
U
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function
U
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
c
U
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narratives
U
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalled
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
no show
U
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
revenue tax
U
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
teacloth
U
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
permanent
U
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
teacloths
U
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bin
U
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins
U
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil
U
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com