Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
waltz off with
<idiom>
U
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
Other Matches
cosily
U
براحتی
easefully
U
براحتی
comfortably
U
براحتی
cozily
U
براحتی
conveniently
U
براحتی
easy money
U
پولی که براحتی بدست اید
unix
U
یک سیستم عاملی که براحتی قابل استفاده است
access panel
U
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
cutters
U
برنده
cutter
U
برنده
conductive
U
برنده
winning
U
برنده
winners
U
برنده
portative
U
برنده
discoverer
U
پی برنده
scissile
U
برنده
winner
U
برنده
mutilator
U
برنده
discoverers
U
پی برنده
high proof
U
برنده
heuristic
U
پی برنده
cutting
U
برنده
vehicle
U
برنده
incisive
U
برنده
vehicles
U
برنده
incisory
U
برنده
trenchant
U
برنده
incisor tooth
U
برنده
deferent
U
برنده
winnings
U
برنده
foretooth
U
برنده
dissolvent
U
حل کننده برنده
edge tool
U
الت برنده
propelling
U
پیش برنده
winner
U
برنده بازی
raider
U
یورش برنده
raiders
U
یورش برنده
edged tool
U
الت برنده
winners
U
برنده بازی
highest bidder
U
برنده مزایده
cutting head
U
نوک برنده
impeller
U
پیش برنده
impellor
U
پیش برنده
deferent
U
بیرون برنده
incisively
U
بطور برنده
lacerative
U
برنده یا درنده
matrolinous
U
بارث برنده
medalist
U
برنده مدال
gestatorial
U
برنده پاپ
annihilator
U
از بین برنده
achiever
U
از پیش برنده
boosters
U
بالا برنده
booster
U
بالا برنده
outpoint
U
برنده با امتیاز
persi
U
برنده سر دیو
heiress
U
ارث برنده زن
winning position
U
پوزیسیون برنده
decisions
U
برنده با امتیاز
decision
U
برنده با امتیاز
contenders
U
برنده احتمالی
contender
U
برنده احتمالی
wearing
U
تحلیل برنده
medallists
U
برنده مدال
medallist
U
برنده مدال
gonfalonier
U
برنده پرچم
medalists
U
برنده مدال
shoo-in
<idiom>
U
برنده مطلق
promoters
U
پیش برنده
promoter
U
پیش برنده
uptake
U
بالا برنده
heiresses
U
ارث برنده زن
dark horse
U
برنده غیرمترقبه
dark horses
U
برنده غیرمترقبه
prizewinner
U
برنده جایزه
promotor
U
پیش برنده
propulsive
U
جلو برنده
user
U
بکار برنده
victors
U
برنده مسابقه
users
U
بکار برنده
victor
U
برنده مسابقه
perseus
U
برنده سر دیو
resolutive
U
تحلیل برنده
uplifter
U
بالا برنده
utilizer
U
بکار برنده
winner of a match
U
برنده مسابقه
winning move
U
حرکت برنده
prizer
U
برنده جایزه
nonwinner
U
هرگز برنده نشده
Nobel Prize winner
U
برنده جایزه نوبل
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
Nobel laureate
U
برنده جایزه نوبل
raise the hand
U
بالابردن دست برنده
won ending
U
اخر بازی برنده
limivorous
U
فرو برنده گل ولای
file cutter
U
قسمت برنده سوهان
emulous
U
رشک برنده طالب
benefic
U
فایده برنده نیکوکار
bearing capacity
U
قدرت برنده باربرد
painstakingly
U
ساعی رنج برنده
decisions
U
برنده کشتی با امتیاز
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
painstaking
U
ساعی رنج برنده
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
liquidators
U
برچیننده از بین برنده
liquidator
U
برچیننده از بین برنده
jackpots
U
برنده تمام پولها
benefitical
U
منتفع فایده برنده
chung seung
U
برنده هوگوابی تکواندو
winterer
U
بسر برنده زمستان
emasculatory
U
برنده نیروی مردی
emasculative
U
برنده نیروی مردی
jackpot
U
برنده تمام پولها
cutler
U
فروشنده الات برنده
cutting angle
U
سطح برنده تیغه برش
scissors
U
چیز برنده قطع کننده
gulfs
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulf
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
novillero
U
گاوبازی که هنوز برنده نشده
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
hybrid propulation
U
نیروی پیش برنده مختلط
hoong seung
U
برنده هوگو قرمز تکواندو
hellward
U
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
assimilator
U
تحلیل برنده همانند سازنده
sharp tongued
U
بکار برنده سخنان زننده
To win on points.
U
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
vat dyeing
U
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
procrustean
U
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
blade
U
قسمت برنده لبههای تیغ دار
runner-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
dye-remover
U
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
cupholder
U
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
I have not played my trump ( winning ) card .
U
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants
U
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water
U
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
defoliating agent
U
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
U
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
maiden race
U
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
ingestive
U
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
head
U
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving
U
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
selling race
U
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
medallist
U
دارای مدال برنده مدال
medalists
U
دارای مدال برنده مدال
medalist
U
دارای مدال برنده مدال
medallists
U
دارای مدال برنده مدال
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com