English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
truistic U بدیهی مبتذل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tatty U مبتذل
trite U مبتذل
vulgar U مبتذل
trivial U مبتذل
hackneyed U مبتذل
hach U مبتذل
well-worn U مبتذل
exoterical U مبتذل
trity U مبتذل
copybook U مبتذل
platitudinous U مبتذل
stale U مبتذل
well worn U مبتذل
platitudinarian U مبتذل
trivialises U مبتذل کردن
trivialised U مبتذل کردن
commonplace U معمولی مبتذل
trivialising U مبتذل کردن
trivialized U مبتذل کردن
trivializing U مبتذل کردن
trivialize U مبتذل کردن
stale U مبتذل کردن
banal U مبتذل معمولی
prosaism U مبتذل نویسی
tag U مثال مبتذل
tags U گفته مبتذل
humdrum U ملالت مبتذل
everyday U معمولی مبتذل
hach U مبتذل کردن
tags U مثال مبتذل
trivializes U مبتذل کردن
cliche U کلمه مبتذل
tag U گفته مبتذل
trivialism U چیز مبتذل
evident U بدیهی
self evident U بدیهی
axiomatical U بدیهی
postulation U بدیهی
self-evident U بدیهی
apodictical U بدیهی
naturals U بدیهی
natural U بدیهی
axiomatic U بدیهی
immediacy U بدیهی
postulates U بدیهی شمرده
obvious U واضح بدیهی
trivial U کم مایه بدیهی
secundine naturam U بدیهی است ت
naturally U بدیهی است که ...
postulate U بدیهی شمرده
postulated U بدیهی شمرده
postulating U بدیهی شمرده
postulation U بدیهی شمردن
that is taken for granted U بدیهی است
It stands to reason that ... U بدیهی است که...
obviously U بدیهی است که
pragmatism U بدیهی بودن
axioms U اصل بدیهی
axiom U اصل بدیهی
axiom U امر بدیهی
axioms U امر بدیهی
prima facie U با یک نظر بدیهی
pedestrian U وابسته به پیاده روی مبتذل
pedestrians U وابسته به پیاده روی مبتذل
potboiler U هنرمند یا کار هنری مبتذل
hackney U مبتذل کردن زیاداستعمال شده
understood that U بدیهی است که البته
self explaining U بدیهی واضح فی نفسه
inevitable U حتمی الوقوع بدیهی
it is obvious that U اشکار یا بدیهی است که
self-explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
obviousness U بدیهی بودن وضوح
self explanatory U بدیهی واضح فی نفسه
matter of course U بدیهی نتیجه منطقی
matter of couurse U چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
bromides U نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک افهار یا بیان مبتذل
potboil U برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
bromide U نمک الی یامعدنی اسید هیدروبرمیک افهار یا بیان مبتذل
The library is the obvious place for the after-dinner hours. U کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
vulgarize U پست کردن مبتذل کردن
it goes without saying U پرواضح است بدیهی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com