Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
free trader
U
بدون گمرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
import duties
U
حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
custom's appraisor
U
مامور گمرک ارزیاب گمرک
to declare
[customs]
U
گمرک دادن
[گمرک]
customs
U
گمرک
customs officer
U
مامور گمرک
customhouse
U
اداره گمرک
customable
U
گمرک بردار
dutiable
U
گمرک بردار
customs appraisor
U
مامور گمرک
duty paid
U
گمرک شده
duty paid
U
گمرک پرداخته
To get it through the custome.
U
از گمرک رد کردن
clearer
U
از گمرک دراوردن
clear
U
از گمرک دراوردن
clearest
U
از گمرک دراوردن
clears
U
از گمرک دراوردن
customs agent
U
کارگزار گمرک
customs house
U
اداره گمرک
customs agent
U
واسطه گمرک
inland duty
U
گمرک داخلی
customs
U
اداره گمرک
warehouse
U
انبار گمرک
bonded store
U
انبار گمرک
bonded warehouse
U
انبار گمرک
ware room
U
انبار گمرک
customs clearance
U
ترخیص از گمرک
levy duties
U
گمرک بستن
impost
U
گمرک ورودی
custom assersor
U
مامور گمرک
customs
U
دفتر گمرک
duty-free
U
معاف از گمرک
custom house
U
اداره گمرک
custom house
U
گمرک خانه
warehouses
U
انبار گمرک
tidewaiter
U
مامور گمرک لب دریا
free list
U
صورت کالاهای بی گمرک
levy duties
U
گمرک بستن به جنسی
custom assersor
U
گمرکچی ارزیاب گمرک
import duties
U
گمرک اجناس وارداتی
custom
U
حقوق گمرکی گمرک
the free list
U
صورت کالای بی گمرک
bonded goods
U
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
clearance inwards
U
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards
U
ورود کشتی به محوطه گمرک
bond
U
به انبار گمرک تحویل دادن
customs entry
U
افهار یا اعلام ورود به گمرک
in bond
U
تحت کنترل اداره گمرک
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
transire
U
اجازه گمرک جهت انتقال محموله
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
bonded goods
U
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
Do you have nothing to declare?
U
آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
out of bond
U
کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
clearance in ward
U
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
clearer
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
U
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
undoubted
U
بدون شک
to a certainty
U
بدون شک
bottomless
U
بدون ته
sans
U
بدون
but
U
بدون
and no mistake
U
بدون شک
without
U
بدون
acheilos
U
بدون لب
acheilous
U
بدون لب
wanting
U
بدون
unstressed
U
بدون مد
goalless
U
بدون گل
indubitable
U
بدون شک
ex-
U
بدون
not nearctic
U
بدون
doubtlessly
U
بدون شک
undoubtedly
U
بدون شک
ex
U
بدون
i'll warrant
U
بدون شک
obtrusively
U
بدون حق
untitled
U
بدون عنوان
untitled
U
بدون سراغاز
bachelors
U
بدون عیال
unmannered
U
بدون اداب
unmennerly
U
بدون اداب
vacant succession
U
بدون جانشین
unvalued
U
بدون ارج
unvocal
U
بدون موسیقی
indubitable
U
بدون تردید
unsprung
U
بدون فنر
insecure
U
بدون ایمنی
notwithstanding
U
بدون توجه
unlined
U
بدون استر
unfunded
U
بدون سرمایه
unsigned
U
بدون امضاء
unpromising
U
بدون امید
unspotted
U
بدون الودگی
involuntarily
U
بدون اراده
unlined
U
بدون پوشش
unmaned
U
بدون سرنشین
inaction
U
بدون فعالیت
unceasing
U
بدون وقفه
unmanned
U
بدون سرنشین
unexceptional
U
بدون استثنا
faceless
U
بدون ویژگی
faceless
U
بدون صورت
cold turkey
U
بدون آمادگی
unequivocal
U
بدون ابهام
under one's own steam
<idiom>
U
بدون کمک
faultless
U
بدون خطا
consistently
U
بدون تناقض
constantly
U
بدون تغییر
without milk
U
بدون شیر
decaffeinated
U
بدون کافئین
excluding meals
U
بدون غذا
nothing if not
<idiom>
U
مطمئنا،بدون شک
in vain
<idiom>
U
بدون تفثیروموفقیت
wing it
<idiom>
U
بدون آمادگی
to be sure
<idiom>
U
مطمئنا ،بدون شک
unequivocally
U
بدون ابهام
backless
U
بدون پشتی
weanting
U
بدون بی منهای
humble
U
بدون ارتفاع
humblest
U
بدون ارتفاع
wayless
U
بدون جاده
warless
U
بدون جنگ
voteless
U
بدون رای
vibrationless
U
بدون لرزه
bachelor
U
بدون عیال
with in compass
U
بدون مبالغه
backless
U
بدون پشت
unattended
U
بدون متصدی
endless
U
بدون پایان
zero elasticity
U
بدون کشش
workless
U
بدون عمل
without recourse
U
بدون رجوع
without recourse
U
بدون حق مراجعه
without justification
U
بدون مجوز
valveless
U
بدون سوپاپ
bloodless
U
بدون خونریزی
recoilless
U
بدون لنگر
no doubt
U
بدون تردید
cordless
U
بدون سیم
glabrous
U
بدون کرک
irreflexive
U
بدون واکنش
inviscid
U
بدون لزوجت
dealated
U
بدون بال
degas
U
بدون گازکردن
intolerantly
U
بدون بردباری
deice
U
بدون یخ کردن
diamensionless
U
بدون اندازه
non delay
U
بدون تاخیر
nonboresafe
U
بدون ضامن
quiescently
U
بدون جنبش
avirulent
U
بدون شدت
awless
U
بدون بیم
prosaically
U
بدون لطافت
bareheaded
U
بدون کلاه
bloodlessly
U
بدون خونریزی
on the square
U
بدون کجی
nonsyllabic
U
بدون هجایی
nonstop
U
بدون توقف
by rote
U
بدون فکر
diamensionless
U
بدون بعد
dimensionless
U
بدون بعد
disconnectedly
U
بدون ارتباط
inapproachable
U
بدون دسترسی
free from backlash
U
بدون لقی
free from slip
U
بدون لغزش
free of tax
U
بدون مالیات
free play
U
بدون محدودیت
immusical
U
بدون هماهنگی
immethodical
U
بدون اسلوب
holdless
U
بدون گیره
fruitlessly
U
بدون نتیجه
hands down
U
بدون احتیاط
incognizant
U
بدون شناسایی
flavorless
U
بدون مزه
discontinuously
U
بدون اتصال
inoperculate
U
بدون دریچه
inofficial
U
بدون اجازه
ingenuously
U
بدون تزویر
exclusive of
U
بدون در نظرگرفتن
inelastic
U
بدون کشش
indolently
U
بدون درد
indistinctively
U
بدون فرق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com