Perdic | بدون هجایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	nonsyllabic U	بدون هجایی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	syllabic U	هجایی
	decasyllabic U	ده هجایی
	monosyllabic U	یک هجایی
	octosyllabic U	هشت هجایی
	nonsyllabic U	غیر هجایی
	decasyllable U	شعر ده هجایی
	syllabicity U	تجزیه هجایی
	polysyllable U	چند هجایی
	syllabication U	تنجیه هجایی
	polysyllabic U	چند هجایی
	polysyllables U	چند هجایی
	ablaut U	قلب حروف هجایی
	octave U	شعر هشت هجایی
	octaves U	شعر هشت هجایی
	fourteener U	شعر چهارده هجایی
	polysyllable U	کلمه چند هجایی
	polysyllables U	کلمه چند هجایی
	eye dialect U	لهجهء واضح و هجایی
	hendecasyllabic U	شعر یا نثر یازده هجایی
	epigrams U	سخن نیشدار قطعه هجایی
	epigram U	سخن نیشدار قطعه هجایی
	heroic couplet U	شعر دو بیتی حماسی پنج هجایی
	iambize U	اشعار هجایی بسبک وتدمجموع ساختن
	goliard U	دانجشوی اواره قرون 21 و31 که اشعار هجایی میخوانده
	hudibrastic U	نوشته شده بصورت دوبیتی هشت هجایی ومضحک
	trochee U	وتد یا قافیه دو هجایی که هجای اولش بلند یا موکدوهجای دومش کوتاه یاخفیف باشد
	without any reservation U	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
	informally U	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
	unformed U	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
	flattest U	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
	flat U	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
	of no interest U	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
	independently U	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
	Taoism U	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
	parataxis U	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
	lynch law U	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
	unstressed U	بدون اضطراب بدون کشش
	offhand U	بدون مقدمه بدون تهیه
	achylous U	بدون کیلوس بدون قیلوس
	unbranched U	بدون انشعاب بدون شعبه
	polysyllabic U	چند سیلابی چند هجایی
	recoilless U	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
	inoperculate U	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
	acheilos U	بدون لب
	i'll warrant U	بدون شک
	ex U	بدون
	acheilous U	بدون لب
	goalless U	بدون گل
	unstressed U	بدون مد
	and no mistake U	بدون شک
	undoubted U	بدون شک
	sans U	بدون
	not nearctic U	بدون
	but U	بدون
	wanting U	بدون
	bottomless U	بدون ته
	ex- U	بدون
	doubtlessly U	بدون شک
	without U	بدون
	indubitable U	بدون شک
	undoubtedly U	بدون شک
	obtrusively U	بدون حق
	to a certainty U	بدون شک
	indubitable U	بدون تردید
	unlined U	بدون پوشش
	unspotted U	بدون الودگی
	unsprung U	بدون فنر
	untitled U	بدون عنوان
	untitled U	بدون سراغاز
	unvalued U	بدون ارج
	bachelor U	بدون عیال
	unlined U	بدون استر
	unfinanced U	بدون پشتوانه
	undeviating U	بدون تردیدرای
	inaction U	بدون فعالیت
	undeviating U	بدون انحراف
	notwithstanding U	بدون توجه
	unpromising U	بدون امید
	unsigned U	بدون امضاء
	insecure U	بدون ایمنی
	unfunded U	بدون سرمایه
	unmaned U	بدون سرنشین
	unblushing U	بدون شرم
	unmennerly U	بدون اداب
	bachelors U	بدون عیال
	unmannered U	بدون اداب
	unfeigned U	بدون تصنع
	vacant succession U	بدون جانشین
	in vain <idiom> U	بدون تفثیروموفقیت
	wing it <idiom> U	بدون آمادگی
	under one's own steam <idiom> U	بدون کمک
	to be sure <idiom> U	مطمئنا ،بدون شک
	consistently U	بدون تناقض
	unmanned U	بدون سرنشین
	unexceptional U	بدون استثنا
	faultless U	بدون خطا
	faceless U	بدون ویژگی
	faceless U	بدون صورت
	nothing if not <idiom> U	مطمئنا،بدون شک
	constantly U	بدون تغییر
	unoccupied U	بدون مستاجر
	without milk U	بدون شیر
	safely U	بدون خطر
	decaffeinated U	بدون کافئین
	excluding meals U	بدون غذا
	unceasing U	بدون وقفه
	cold turkey U	بدون آمادگی
	backless U	بدون پشتی
	backless U	بدون پشت
	with in compass U	بدون مبالغه
	fruitlessly U	بدون نتیجه
	weanting U	بدون بی منهای
	wayless U	بدون جاده
	warless U	بدون جنگ
	voteless U	بدون رای
	vibrationless U	بدون لرزه
	valveless U	بدون سوپاپ
	humble U	بدون ارتفاع
	humblest U	بدون ارتفاع
	zero elasticity U	بدون کشش
	workless U	بدون عمل
	unequivocal U	بدون ابهام
	unequivocally U	بدون ابهام
	without recourse U	بدون رجوع
	unattended U	بدون متصدی
	without recourse U	بدون حق مراجعه
	without justification U	بدون مجوز
	endless U	بدون پایان
	unvocal U	بدون موسیقی
	pathless U	بدون جاده
	irreflexive U	بدون واکنش
	inviscid U	بدون لزوجت
	intolerantly U	بدون بردباری
	cordless U	بدون سیم
	inoperculate U	بدون دریچه
	inofficial U	بدون اجازه
	ingenuously U	بدون تزویر
	dealated U	بدون بال
	degas U	بدون گازکردن
	irrespective of U	بدون ملاحظه
	by rote U	بدون فکر
	no doubt U	بدون تردید
	avirulent U	بدون شدت
	awless U	بدون بیم
	bareheaded U	بدون کلاه
	on the square U	بدون کجی
	glabrous U	بدون کرک
	nonstop U	بدون توقف
	bloodlessly U	بدون خونریزی
	nonboresafe U	بدون ضامن
	non delay U	بدون تاخیر
	inelastic U	بدون کشش
	deice U	بدون یخ کردن
	indolently U	بدون درد
	immethodical U	بدون اسلوب
	flavorless U	بدون مزه
	holdless U	بدون گیره
	free from backlash U	بدون لقی
	free from slip U	بدون لغزش
	hands down U	بدون احتیاط
	free of tax U	بدون مالیات
	guilelessly U	بدون تزویر
	free play U	بدون محدودیت
	immusical U	بدون هماهنگی
	failure free U	بدون خرابی
	inapproachable U	بدون دسترسی
	indistinctively U	بدون فرق
	diamensionless U	بدون اندازه
	diamensionless U	بدون بعد
	dimensionless U	بدون بعد
	disconnectedly U	بدون ارتباط
	discontinuously U	بدون اتصال
	incommunicable U	بدون رابطه
	incognizant U	بدون شناسایی
	exclusive of U	بدون در نظرگرفتن
	free trader U	بدون گمرک
	asymptomatic U	بدون علامت
	involuntarily U	بدون اراده
	undue U	بدون مداخله
	tenantless U	بدون مستاجر
	strikeless U	بدون ضربت
	expired U	بدون اعتبار
	inoffensive U	بدون زنندگی
	stemless U	بدون تنه
	stemless U	بدون ساقه
	soilless U	بدون خاک
	blankly U	بدون مقصودیامعنی
	unfurnished U	بدون اثاثیه
	confidently U	بدون شبهه
	unresponsive U	بدون احتیاط
	bloodless U	بدون خونریزی
	unaligned U	بدون صف ارایی
	unadvised U	بدون اطلاع
	immediately U	بدون واسطه
	toeless U	بدون پنجه
	terrorless U	بدون ترس
	toothless U	بدون دندانه
	termless U	بدون شرط
	continuously U	بدون توقف
	vainly U	بدون نتیجه