English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
to talk [to] U صحبت کردن [با]
speaks U صحبت کردن
talked U صحبت کردن
speak U صحبت کردن
talks U صحبت کردن
confabulate U صحبت کردن
talk U صحبت کردن
take exception to <idiom> U مخاف صحبت کردن
sniffles U با فن فن صحبت یاگریه کردن
to switch on U طرف صحبت کردن
sniffling U تودماغی صحبت کردن
sniffling U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffled U با فن فن صحبت یاگریه کردن
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
harp on <idiom> U بانارضایتی صحبت کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
sniffles U تودماغی صحبت کردن
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
sniffle U تودماغی صحبت کردن
pipe up <idiom> U بلندتر صحبت کردن
sniffle U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffled U تودماغی صحبت کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
to speak candidly <idiom> U بی پرده صحبت کردن
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
tell (someone) off <idiom> U با عصبانیت صحبت کردن
To speak elaborately. U با آب وتاب صحبت کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
To refer to implicitly. To hint. U درپرده صحبت کردن
hobnob U صحبت دوستانه کردن
to speak to somebody U با کسی صحبت کردن
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
to take the floor U حرف زدن صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody. U سر صحبت را با کسی باز کردن
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
to speak fluent Farsi U روان صحبت کردن زبان پارسی
cryptanalyze U نوشته رمزی را کشف کردن
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
to talk insistently to somebody U با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
It is written for our benefit U نوشته کردن برای ما فایده دارد
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
conversed U : صحبت کردن محاوره کردن
converses U : صحبت کردن محاوره کردن
converse U : صحبت کردن محاوره کردن
conversing U : صحبت کردن محاوره کردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
orphans U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned U خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
deice U بدون یخ کردن
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
say U سخن گفتن صحبت کردن سخن
says U سخن گفتن صحبت کردن سخن
delouses U بدون شپش کردن
denitrify U بدون نیترات کردن
delouse U بدون شپش کردن
degum U بدون صمغ کردن
delousing U بدون شپش کردن
depolarize U بدون قطب کردن
unseam U بدون درز کردن
deloused U بدون شپش کردن
disequilibrate U بدون تعادل کردن
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges U بدون رسیدگی قضاوت کردن
live in a small way U بدون سر و صدا زندگی کردن
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
unvoice U بدون صدا ادا کردن
prejudging U بدون رسیدگی قضاوت کردن
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
do without <idiom> U بدون هیچ چیزی کار کردن
obtrudes U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
obtruding U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
smooth U صاف کردن بدون اشکال بودن
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
drip-dry U خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
smoothest U صاف کردن بدون اشکال بودن
smooths U صاف کردن بدون اشکال بودن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
cold turkey <idiom> U ترک کردن اعتیاد بدون دارو
to grope women U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to feel women up U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to make a grab at women U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
drip dry U خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
glides U پرواز کردن بدون نیروی موتور
smoothed U صاف کردن بدون اشکال بودن
glided U پرواز کردن بدون نیروی موتور
glide U پرواز کردن بدون نیروی موتور
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
Give the benefit of the doubt <idiom> U [باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
free lance U کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
roughdry U بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن
to do without any thing U ازچیزی صرف نظرکردن بدون چیزی گذران کردن
pirates U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
To play for love . U عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
goose step U رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
pirating U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
mouthing U صحبت
mouths U صحبت
collocutor U هم صحبت
mouth U صحبت
mouthed U صحبت
parle U صحبت
talked U صحبت
talks U صحبت
chitchat U صحبت
converses U صحبت
talk U صحبت
conversed U صحبت
converse U صحبت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com