English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acoelous U بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unsigned real number U عدد حقیقی بدون علامت
abranchiate U فاقد برانشی یادستگاه تنفس
performance U کار وسیله یادستگاه بازده عمل
performances U کار وسیله یادستگاه بازده عمل
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
denistall U کنار گذاشتن یک برنامه یادستگاه سخت افزاری ازسرویس دهی
digestive U هاضمه
enteron U لوله هاضمه
dyspepsia U سوء هاضمه
digestive gland U غده هاضمه
indigestion U سوء هاضمه
alimentary canal U جهاز هاضمه
alimentary canals U جهاز هاضمه
dyspeptic U دارای اختلال هاضمه
indigestion U سوء هاضمه رودل
eupeptic U دارای هاضمه خوب
eupepsia U هاضمه خوب وسالم
cachexia U سوء هاضمه زردی صورت
cachectic U مبتلا بسوء هاضمه وضعف
eupepsia U کلمه متضاد سوء هاضمه
midgut U قسمت میانی مجرای هاضمه
pips U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pip U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipping U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
genuine U حقیقی
intrinsic U حقیقی
veracious U حقیقی
actual U حقیقی
real U حقیقی
unfeigned U حقیقی
truer U حقیقی
truest U حقیقی
efective U حقیقی
true U حقیقی
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
true wind U باد حقیقی
real function U تابع حقیقی
true score U نمره حقیقی
real constant U ثابت حقیقی
genuine U حقیقی یا درست
true value U مقدار حقیقی
genuine U واقعی حقیقی
true dip U شیب حقیقی
real address آدرس حقیقی
trueness U بی ریایی حقیقی
true variance U پراکنش حقیقی
down-to-earth U حقیقی واقعی
real gas U گاز حقیقی
real image U تصویر حقیقی
down to earth U حقیقی واقعی
true heading U سمت حقیقی
true azimuth U گرای حقیقی
true course U راه حقیقی
real numbers U اعداد حقیقی
true mean U میانگین حقیقی
true or real focus U کانون حقیقی
true power U توان حقیقی
real number U عدد حقیقی
real module U ضریب حقیقی
real memory U حافظه حقیقی
truest U حقیقی کردن
truest U واقعی حقیقی
observed altitude U ارتفاع حقیقی
natural person U شخص حقیقی
true north U شمال حقیقی
real time U زمان حقیقی
true copolymer U همبسپار حقیقی
interpolymer U همبسپار حقیقی
absolute magnitude U قدر حقیقی
actual resistivity U مقاومت حقیقی
actual movement U حرکت حقیقی
true U واقعی حقیقی
ohmic valve U مقدارمقاومت حقیقی
true resistance U مقدارمقاومت حقیقی
truer U حقیقی کردن
truer U واقعی حقیقی
true U حقیقی کردن
true life U حقیقی وصحیح
real storage U حافظه حقیقی
real power U توان حقیقی
live exercise U تمرین رزمی حقیقی
euciliate U مژه داران حقیقی
verisimilar U دارای فاهر حقیقی
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
apparent horizon U افق حقیقی نقاط
rightful U حقیقی دارای استحقاق
particle density U وزن مخصوص حقیقی
real-valued function U تابع حقیقی [ریاضی]
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
brake horsepower U توان حقیقی مهاری
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
developed muzzle velocity U سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
real analytic function U تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
dative U حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
real absolute value function U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
many valued U دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
approximation U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
anachronisms U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
anachronism U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
approximations U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
relative U پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
gyrocompass U نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
true convergence U سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
x scale U در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
antedated U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
chemical wash U کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
true horizon U افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
without U بدون
undoubtedly U بدون شک
doubtlessly U بدون شک
goalless U بدون گل
to a certainty U بدون شک
acheilous U بدون لب
acheilos U بدون لب
indubitable U بدون شک
bottomless U بدون ته
sans U بدون
obtrusively U بدون حق
ex U بدون
but U بدون
not nearctic U بدون
and no mistake U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
unstressed U بدون مد
ex- U بدون
undoubted U بدون شک
wanting U بدون
non delay U بدون تاخیر
bachelors U بدون عیال
bachelor U بدون عیال
cordless <adj.> U بدون سیم
indubitable U بدون تردید
no doubt U بدون تردید
inaction U بدون فعالیت
barrier-free U بدون حائل
nonboresafe U بدون ضامن
wireless <adj.> U بدون سیم
bloodless U بدون خونریزی
taxless <adj.> U بدون مالیات
ingenuously U بدون تزویر
involuntarily U بدون اراده
inofficial U بدون اجازه
inoperculate U بدون دریچه
notwithstanding U بدون توجه
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
intolerantly U بدون بردباری
insecure U بدون ایمنی
inviscid U بدون لزوجت
irreflexive U بدون واکنش
irrespective of U بدون ملاحظه
non-assessable <adj.> U بدون مالیات
nonstop U بدون توقف
unattended U بدون متصدی
barest U بدون روکش
bares U بدون روکش
barer U بدون روکش
endless U بدون پایان
faultless <adj.> U بدون مشکل
bared U بدون روکش
baring U بدون روکش
recoilless U بدون لنگر
sans recours U بدون رجوع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com