Perdic | بدون جریمه سنگین رها یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (13 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	to get off cheaply U	بدون جریمه سنگین رها یافتن
	to get off easy U	بدون جریمه سنگین رها یافتن
	to get off lightly U	بدون جریمه سنگین رها یافتن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	I went scot - free . U	خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
	to get off easy U	بدون آسیب رها یافتن
	to get off lightly U	بدون سختی رها یافتن
	to get off easy U	بدون سختی رها یافتن
	to get off cheaply U	بدون سختی رها یافتن
	to get off cheaply U	بدون آسیب رها یافتن
	to get off lightly U	بدون آسیب رها یافتن
	finable U	جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
	propagated U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagates U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagating U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagate U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	trial and error <idiom> U	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
	without any reservation U	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
	informally U	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
	unformed U	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
	flat U	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
	flattest U	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
	independently U	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
	of no interest U	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
	penalties U	جریمه
	forfeits U	جریمه
	forfeited U	جریمه
	mulct U	جریمه
	forfeit U	جریمه
	forfeiture U	جریمه
	finest U	جریمه
	sconce U	جریمه
	forfeiting U	جریمه
	amercement U	جریمه
	fine U	جریمه
	fined U	جریمه
	penalty U	جریمه
	response cost U	جریمه
	Taoism U	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
	surtax U	جریمه مالیاتی
	forfeited U	جریمه دادن
	demurrage U	جریمه تاخیر
	forfeited U	جریمه کردن
	forfeiting U	جریمه دادن
	forfeit U	جریمه کردن
	sconce U	جریمه کردن
	amerceable U	قابل جریمه
	fine U	جریمه کردن
	fined U	جریمه کردن
	finest U	جریمه کردن
	penalised U	جریمه کردن
	penalty U	تاوان جریمه
	penalties U	تاوان جریمه
	they mulcted him U	او را جریمه کردند
	mulct U	جریمه دادن
	forfeit U	جریمه دادن
	pecuniary U	جریمه دار
	backwardation U	جریمه دیرکرد
	liable to fine U	مشمول جریمه
	penalizing U	جریمه کردن
	penalises U	جریمه کردن
	penalizes U	جریمه کردن
	forfeiting U	جریمه کردن
	forfeits U	جریمه دادن
	forfeits U	جریمه کردن
	penalized U	جریمه کردن
	forfoitable U	جریمه بردار
	forfeitable U	مستوجب جریمه
	penalize U	جریمه کردن
	finable U	جریمه بردار
	penalising U	جریمه کردن
	mulct U	عیب جریمه کردن
	misconduct penalty U	جریمه 01 دقیقه اخراج
	surcharges U	بعنوان جریمه گرفتن
	part [ial] payment of a fine U	پرداخت قسمتی از جریمه
	assess U	جریمه کردن ارزیابی
	assessed U	جریمه کردن ارزیابی
	assesses U	جریمه کردن ارزیابی
	assessing U	جریمه کردن ارزیابی
	surcharge U	بعنوان جریمه گرفتن
	penalty clause U	ماده یا بند جریمه
	penalty clauses U	ماده یا بند جریمه
	parataxis U	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
	lynch law U	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
	offhand U	بدون مقدمه بدون تهیه
	unbranched U	بدون انشعاب بدون شعبه
	unstressed U	بدون اضطراب بدون کشش
	achylous U	بدون کیلوس بدون قیلوس
	forfeit U	بطور جریمه یاتاوان گرفتن
	scot ant lot U	جریمه یامالیات دسته جمعی
	fine U	جریمه گرفتن از صاف کردن
	surcharge U	مبلغ جریمه نرخ اضافی
	finest U	جریمه گرفتن از صاف کردن
	sanctions U	مجوز جریمه ضمانت اجرا
	fined U	جریمه گرفتن از صاف کردن
	forfeited U	بطور جریمه یاتاوان گرفتن
	sanction U	مجوز جریمه ضمانت اجرا
	forfeits U	بطور جریمه یاتاوان گرفتن
	surcharges U	مبلغ جریمه نرخ اضافی
	forfeiting U	بطور جریمه یاتاوان گرفتن
	sanctioning U	مجوز جریمه ضمانت اجرا
	sanctioned U	مجوز جریمه ضمانت اجرا
	to lose something U	چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
	to forfeit something U	چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
	liquidated damages U	پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
	to lose something U	مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
	to forfeit something U	مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
	court of record U	در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
	heavy lift U	حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
	contempt U	در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
	staid U	سنگین
	heavy U	سنگین
	burdensome U	سنگین
	unwieldy U	سنگین
	saturnine U	سنگین
	massive U	سنگین
	massively U	سنگین
	heaviest U	دل سنگین
	heavy U	دل سنگین
	heftiest U	سنگین
	hefty U	سنگین
	lumpier U	سنگین
	waterlogged U	سنگین
	lumpiest U	سنگین
	lumpy U	سنگین
	stodgy U	سنگین
	extensive U	سنگین
	heaviest U	سنگین
	weightiest U	سنگین
	weighty U	سنگین
	pressured U	سنگین
	pressuring U	سنگین
	weight ton U	تن سنگین
	pressure U	سنگین
	exacting U	سنگین
	pressures U	سنگین
	weightier U	سنگین
	laden U	سنگین پر
	heavies U	دل سنگین
	heavies U	سنگین
	heftier U	سنگین
	heavier U	دل سنگین
	heavier U	سنگین
	cumbersome U	سنگین
	weighted U	سنگین
	ponderous U	سنگین
	lumpish U	سنگین
	heft U	سنگین
	loggy U	سنگین
	heavy water U	اب سنگین
	navol U	اب سنگین
	cloggy U	سنگین
	carking U	سنگین
	hard water U	اب سنگین
	lumberingly U	سنگین
	hulky U	سنگین
	logy U	سنگین
	overweight U	سنگین تر از حد
	onerous U	سنگین
	high proof U	سنگین
	mim U	سنگین
	largo a U	سنگین
	heavy footed U	دل سنگین
	demure U	جدی سنگین
	grand opera U	اپرای سنگین
	heavy industry U	صنایع سنگین
	incumber U	سنگین کردن
	weight U	سنگین کردن
	heavy industries U	صنایع سنگین
	emcumber U	سنگین کردن
	stodgy U	سنگین وکندرو
	light heavy U	نیم سنگین
	light heavyweight U	نیم سنگین
	ham handed U	سنگین دست
	heavy metal U	فلز سنگین
	millstone U	بار سنگین
	loggy U	سنگین در فکروحرکت
	millstones U	بار سنگین
	clogged U	: سنگین کردن
	be off hand with someone <idiom> U	سر سنگین بودن
	clump U	ضربه سنگین
	clumped U	ضربه سنگین
	clumping U	ضربه سنگین
	clumps U	ضربه سنگین
	mackinaw U	کت کوتاه و سنگین
	load U	سنگین کردن
	loads U	سنگین کردن
	to pound a long U	سنگین رفتن
	hard of hearing U	سنگین گوش
	to sit heavy on the stomach U	سنگین بودن
	overbalance U	سنگین تر بودن از
	overbalanced U	سنگین تر بودن از
	overbalances U	سنگین تر بودن از
	overbalancing U	سنگین تر بودن از
	slamming U	ضربت سنگین
	to weigh heavy U	سنگین بودن
	clog U	: سنگین کردن
	clogs U	: سنگین کردن
	slams U	ضربت سنگین
	gravity abutment U	گرانپایه سنگین
	high proof spirit U	عرق سنگین
	high polymer U	بسپار سنگین
	high interest U	بهره سنگین
	high dollar value U	سنگین قیمت