English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vacant succession U بدون جانشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
take over U مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
imam or imaum U جانشین
locumtenens U جانشین
vicar U جانشین
standbys U جانشین
absence indicator U جانشین
replacements U جانشین
replacement U جانشین
successor U جانشین
surrogate U جانشین
surrogates U جانشین
superseder U جانشین
deputies U جانشین
vicars U جانشین
locums U جانشین
locum U جانشین
deputy U جانشین
standby U جانشین
relief U جانشین
succedaneum U جانشین
succedent U جانشین
succeeder U جانشین
substitute U جانشین
substituted U جانشین
substituting U جانشین
subsitute U جانشین
heir U جانشین
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
displaced U جابجاکردن جانشین
displacing U جابجاکردن جانشین
incomer U جانشین مهاجر
surrogates U جانشین شدن
mother substitute U جانشین مادر
substitute U جانشین کردن
succedaneous U متعاقب جانشین
surrogate U جانشین شدن
kludge U جانشین کردن
displaces U جابجاکردن جانشین
displacing U جانشین شدن
displaces U جانشین شدن
displace U جانشین شدن
substituting U جانشین کردن
heir U جانشین شدن
wlldcard U علامت جانشین
mother surrogate U جانشین مادر
displaced U جانشین شدن
repeater U پرچم جانشین
substituted U جانشین کردن
displacement U جانشین سازی
alias U نام جانشین
he succeeded his father U جانشین پدرش شد
aliases U نام جانشین
substitution U جانشین سازی
backup U جانشین بازیگر
displace U جابجاکردن جانشین
substitute goods U کالاهای جانشین
surreptitiously U محرمانه جانشین
swapped U جانشین کردن
pinch U اندک جانشین
substitute goals U هدفهای جانشین
vicar of christ U جانشین یا خلیفه
swap U جانشین کردن
replacements U جانشین سازی
b. eliminator U جانشین باتری ب
swopped U جانشین کردن
fill in U جانشین شونده
fill in U جانشین کردن
father surrogate U جانشین پدر
expromissor U جانشین بدهکار
pinches U اندک جانشین
to take over U جانشین شدن
swops U جانشین کردن
replacement U جانشین سازی
swopping U جانشین کردن
swaps U جانشین کردن
alternate forms U شکلهای جانشین
complete substitution U جانشین کامل
standby application U کاربرد جانشین
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
standard U کالای جانشین رزمی
substitute U تعویض جانشین کردن
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
substituting U تعویض جانشین کردن
substituted U تعویض جانشین کردن
locumtenens U کفیل جانشین موقت
ingraft U در ذهن جانشین کردن
substitution test U ازمون جانشین سازی
subrogation U نیابت جانشین سازی
stand in for someone <idiom> U جانشین کسی بودن
standards U کالای جانشین رزمی
to take the place of something U جانشین چیزی شدن
deputies U قائم مقام جانشین
deputy U قائم مقام جانشین
vicegerent U جانشین قائم مقام
vice chief of staff U جانشین رئیس ستاد
stand-in U جانشین هنرپیشه شدن
stand-ins U جانشین هنرپیشه شدن
stand in U جانشین هنرپیشه شدن
vicarious U به نیابت قبول کردن جانشین
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
succee U جانشین شدن میراث بردن
succession of the presidency U سیستم تعیین جانشین درریاست
make do with something <idiom> U جانشین چیزی به جای چیزدیگر
acceptable product U فراورده جانشین قابل قبول
symbol substitution test U ازمون جانشین سازی نمادها
standards U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
expansion U فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
fuzzy theory U نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic U نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
potential substitution U حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
Overdrive U قطعه پردازنده که به عنوان جانشین قدرتمند برای پردازنده Intelاست
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
mode U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
modes U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
take over from U کار را از کسی تحویل گرفتن جانشین کسی شدن
tokens U کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token U کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
superseded U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersede U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseding U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
supersedes U جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
united nations organization U سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
Conservative Party U یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
inherit U مالک شدن جانشین شدن
inheriting U مالک شدن جانشین شدن
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
inherits U مالک شدن جانشین شدن
modes U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
mode U حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
sans U بدون
bottomless U بدون ته
acheilous U بدون لب
acheilos U بدون لب
doubtlessly U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
ex- U بدون
undoubtedly U بدون شک
unstressed U بدون مد
ex U بدون
goalless U بدون گل
not nearctic U بدون
wanting U بدون
to a certainty U بدون شک
undoubted U بدون شک
and no mistake U بدون شک
but U بدون
indubitable U بدون شک
obtrusively U بدون حق
without U بدون
dimensionless U بدون بعد
shockless U بدون ضربه
dealated U بدون بال
degas U بدون گازکردن
soilless U بدون خاک
shadeless U بدون سایه
searchless U بدون جستجو
unequivocally U بدون ابهام
unequivocal U بدون ابهام
vainly U بدون نتیجه
run on U بدون وقفه
sans recours U بدون رجوع
blankly U بدون مقصودیامعنی
diamensionless U بدون اندازه
sans ceremonie U بدون تشریفات
scoreless U بدون امتیاز
diamensionless U بدون بعد
deice U بدون یخ کردن
faultless U بدون خطا
unalloyed U بدون الیاژ
acid free U بدون اسید
acold U بدون احساسات
acranial U بدون کاسهء سر
awless U بدون بیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com