Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unwary
U
بدون تعجب و تشویش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anxiety
U
تشویش
unstressed
U
بی تشویش
anxieties
U
تشویش
disconcertion
U
تشویش
disquietude
U
تشویش
botheration
U
تشویش
perturbations
U
تشویش
phobia
U
تشویش
phobias
U
تشویش
perturbation
U
تشویش
uneasiness
U
خاطر تشویش
imperturbation
U
عدم تشویش
inquietude
U
اضطراب تشویش
perturation
U
براشفتگی تشویش اضطراب
imperturbableness
U
خون سردی تشویش ناپذیری
imperturbably
U
با خون سردی بطور تشویش ناپذیر
In a state of despair(anxiety,etc).
U
درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
the disturbing prospect of genetically modified babies
U
چشم انداز تشویش برانگیز نوزادان تغییریافته ژنتیکی
wondered
U
تعجب
wonders
U
تعجب
wonder
U
تعجب
wondering
U
تعجب
surprize
U
تعجب
admiration
U
تعجب
wonderment
U
تعجب
surprises
U
تعجب
surprise
U
تعجب
marvelling
U
تعجب اعجاز
ha
U
علامت تعجب
admire
U
تعجب کردن
marvels
U
تعجب اعجاز
exclamation mark
علامت تعجب
i wonder he did not catch cold
U
تعجب میکنم
marvel
U
تعجب اعجاز
rake in the money
<idiom>
U
ایجاد تعجب
marveling
U
تعجب اعجاز
zooks
U
علامت تعجب
surprisedly
U
تعجب کنان
exclamation points
U
علامت تعجب
exclamation point
U
علامت تعجب
note of a
U
علامت تعجب
marvelled
U
تعجب اعجاز
faugh
U
علامت تعجب
ferlie
U
حیرت تعجب
muse
U
تعجب کردن
wonderer
U
تعجب کننده
wonderingly
U
تعجب کنان
mused
U
تعجب کردن
marveled
U
تعجب اعجاز
muses
U
تعجب کردن
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof .
U
از تعجب شاخ درآوردم
bombshell
U
امر تعجب اور
How very odd. Well I never.
U
چه چیزها ( بعلامت تعجب )
bombshells
U
امر تعجب اور
i wonder at him
U
از دست او تعجب میکنم
he wondered at the sight
U
ازدیدن ان منظره تعجب کرد
admires
U
درشگفت شدن تعجب کردن
admired
U
درشگفت شدن تعجب کردن
exclamation
U
علامت تعجب حرف ندا
exclaim
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed
U
ازروی تعجب فریاد زدن
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
exclamations
U
علامت تعجب حرف ندا
exclaiming
U
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaims
U
ازروی تعجب فریاد زدن
you don't say
<idiom>
U
نشان دادن تعجب ازشنیدهها
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
bah
U
علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
stare
U
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stared
U
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stares
U
از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
blimey
U
حرف ندا به نشان تعجب و غیره
holy cow !
[holy smoke !]
<idiom>
U
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Holy moly!
<idiom>
U
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
My jaw dropped to the floor!
<idiom>
U
از تعجب داشتم شاخ در می آوردم!
[اصطلاح روزمره]
gollies
U
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
golly
U
حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
wows
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow
U
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
Good grief!
<idiom>
U
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
yoicks
U
علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
U
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
to a certainty
U
بدون شک
ex-
U
بدون
goalless
U
بدون گل
ex
U
بدون
and no mistake
U
بدون شک
i'll warrant
U
بدون شک
not nearctic
U
بدون
undoubted
U
بدون شک
bottomless
U
بدون ته
unstressed
U
بدون مد
undoubtedly
U
بدون شک
acheilos
U
بدون لب
wanting
U
بدون
doubtlessly
U
بدون شک
acheilous
U
بدون لب
but
U
بدون
indubitable
U
بدون شک
without
U
بدون
obtrusively
U
بدون حق
sans
U
بدون
holdless
U
بدون گیره
immediately
U
بدون واسطه
bloodless
U
بدون خونریزی
involuntarily
U
بدون اراده
toothless
U
بدون دندانه
hands down
U
بدون احتیاط
unfurnished
U
بدون اثاثیه
confidently
U
بدون شبهه
unresponsive
U
بدون احتیاط
fruitlessly
U
بدون نتیجه
ingenuously
U
بدون تزویر
glabrous
U
بدون کرک
continuously
U
بدون توقف
guilelessly
U
بدون تزویر
awless
U
بدون بیم
immethodical
U
بدون اسلوب
notwithstanding
U
بدون توجه
inoperculate
U
بدون دریچه
inofficial
U
بدون اجازه
humble
U
بدون ارتفاع
inelastic
U
بدون کشش
indolently
U
بدون درد
indistinctively
U
بدون فرق
incommunicable
U
بدون رابطه
incognizant
U
بدون شناسایی
humblest
U
بدون ارتفاع
bachelor
U
بدون عیال
bachelors
U
بدون عیال
inapproachable
U
بدون دسترسی
indubitable
U
بدون تردید
with in compass
U
بدون مبالغه
inaction
U
بدون فعالیت
insecure
U
بدون ایمنی
immusical
U
بدون هماهنگی
failure free
U
بدون خرابی
free trader
U
بدون گمرک
achlamydeous
U
بدون پوشش
bareheaded
U
بدون کلاه
bloodlessly
U
بدون خونریزی
by rote
U
بدون فکر
cordless
U
بدون سیم
dealated
U
بدون بال
degas
U
بدون گازکردن
deice
U
بدون یخ کردن
avirulent
U
بدون شدت
achromatic
U
بدون ترخیم
ametabolous
U
بدون دگردیسی
air dry
U
بدون رطوبت
acranial
U
بدون کاسهء سر
acold
U
بدون احساسات
anechoic
U
بدون انعکاس
asymptomatic
U
بدون علامت
acid free
U
بدون اسید
achromic
U
بدون ترخیم
acarpous
U
بدون میوه
unselfish
U
بدون خودخواهی
inoffensive
U
بدون زنندگی
flavorless
U
بدون مزه
expired
U
بدون اعتبار
free from backlash
U
بدون لقی
free from slip
U
بدون لغزش
free of tax
U
بدون مالیات
free play
U
بدون محدودیت
undue
U
بدون مداخله
exclusive of
U
بدون در نظرگرفتن
blankly
U
بدون مقصودیامعنی
adrift
U
بدون هدف
diamensionless
U
بدون اندازه
diamensionless
U
بدون بعد
dimensionless
U
بدون بعد
unalloyed
U
بدون الیاژ
disconnectedly
U
بدون ارتباط
discontinuously
U
بدون اتصال
vainly
U
بدون نتیجه
ametabolic
U
بدون دگردیسی
nothing if not
<idiom>
U
مطمئنا،بدون شک
alcohol-free
<adj.>
U
بدون الکل
Nothing down.
U
بدون بیعانه.
faultless
<adj.>
U
بدون مشکل
impeccable
<adj.>
U
بدون مشکل
sound
<adj.>
U
بدون مشکل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com