Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leave hanging (in the air)
<idiom>
U
بدون تصمیم قبلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decisions
U
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decision
U
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
off the cuff
<idiom>
U
بدون آمادگی قبلی
sub judice
U
بدون تصمیم قضایی
without aforethought
U
بدون سبق تصمیم
sight-reads
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
a priori
U
بدون بررسی یا آزمایش قبلی
free wheeling
U
بازی بدون نقشه قبلی
sight-reading
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
Do not do any thing without due reflection .
U
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
french leave
U
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
random access
U
فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
presentiment
U
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments
U
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
provisional ball
U
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
predecessors
U
قبلی
ex-
U
قبلی
predecessor
U
قبلی
prior
U
قبلی
foregone
U
قبلی
one-time
U
قبلی
preceding
U
قبلی
ex
U
قبلی
previous
U
قبلی
aforetime
U
قبلی
fore
U
قبلی
plucked
U
تصمیم
decision
U
تصمیم
plucking
U
تصمیم
plucks
U
تصمیم
avows
U
تصمیم
weak-kneed
U
بی تصمیم
weak kneed
U
بی تصمیم
resolves
U
تصمیم
pluck
U
تصمیم
resolution
U
تصمیم
nonplus
U
بی تصمیم
avowing
U
تصمیم
irresolute
U
بی تصمیم
decisions
U
تصمیم
resolutions
U
تصمیم
avow
U
تصمیم
determination
U
تصمیم
ruling
U
تصمیم
will-power
U
تصمیم
rulings
U
تصمیم
resolve
U
تصمیم
precompression
U
تراکم قبلی
premeditatedly
U
با اندیشه قبلی
prepossession
U
تصرف قبلی
at sight
U
بی مطالعه قبلی
pretreatment
U
معالجه قبلی
previous work
U
کارهای قبلی
presuppositions
U
فرض قبلی
foredoom
U
محکومیت قبلی
predilection
U
تمایل قبلی
presupposition
U
فرض قبلی
forewarning
U
اخطار قبلی
predispostion
U
تمایل قبلی
preengagement
U
تعهد قبلی
premeditated
U
با قصد قبلی
preexistence
U
موجودیت قبلی
prefiguration
U
تصور قبلی
preoccupations
U
اشغال قبلی
preoccupation
U
اشغال قبلی
forethought
U
اندیشه قبلی
premonitions
U
اخطار قبلی
premonition
U
اخطار قبلی
prefiguration or prefigurement
U
نمایش قبلی
preformation
U
تشکیل قبلی
pregiurement
U
احتساب قبلی
foreordainment
U
حکم قبلی
premeditation
U
قصد قبلی
previews
U
اطلاع قبلی
precognition
U
اطلاع قبلی
late war
U
جنگ قبلی
chains
U
از کلمه قبلی
pre arrangement
U
قرار قبلی
chain
U
از کلمه قبلی
background
U
معلومات قبلی
backgrounds
U
معلومات قبلی
preconidtion
U
شرط قبلی
foretype
U
نمونه قبلی
preview
U
اطلاع قبلی
predilections
U
تمایل قبلی
predesignation
U
تعیین قبلی
foretoken
U
اعلام قبلی
pre arrengement
U
قرار قبلی
determining
U
تصمیم گرفتن
i made up my mind to
U
تصمیم گرفتم که ...
resolve
U
تصمیم گرفتن
decision tree
U
درخت تصمیم
resolves
U
تصمیم گرفتن
logical decision
U
تصمیم منطقی
make up one's mind
<idiom>
U
تصمیم گیریکردن
resolutions
U
نیت تصمیم
sewed up
<idiom>
U
تصمیم گیری
determine
U
تصمیم گرفتن
make up one's mind
U
تصمیم گرفتن
determines
U
تصمیم گرفتن
cut and dried
<idiom>
U
تصمیم قاطع
decide
U
تصمیم گرفتن
decides
U
تصمیم گرفتن
joint resolution
U
تصمیم مشترک
freehand
U
ازادی در تصمیم
decision maker
U
تصمیم گیرنده
A one-sided(unilateral)decision.
U
تصمیم یکجانبه
regnum
U
تصمیم مقتدرانه
resolution
U
نیت تصمیم
determiners
U
تصمیم گیرنده
decidability
U
تصمیم پذیری
decidable
U
تصمیم پذیر
decision box
U
جعبه تصمیم
decision instruction
U
دستورالعمل تصمیم
minding
U
تصمیم داشتن
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
resolutely
U
از روی تصمیم
special verdict
U
تصمیم ویژه
mind
U
تصمیم داشتن
minds
U
تصمیم داشتن
afore thought
U
سبق تصمیم
to come to a decision
U
تصمیم گرفتن
to make a decision
U
تصمیم گرفتن
canons
U
: تصویبنامه تصمیم
canon
U
: تصویبنامه تصمیم
determiner
U
تصمیم گیرنده
to take a d.
U
تصمیم گرفتن
decision structure
U
ساختار تصمیم
decision symbol
U
علامت تصمیم
decision process
U
فرایند تصمیم
decision theory
U
تئوری تصمیم
undecidable
U
تصمیم ناپذیر
nonplus
U
بی تصمیم بودن
decision table
U
جدول تصمیم
decision making
U
تصمیم گیری
to be resolved
U
تصمیم گرفتن
as you were
U
به حالت قبلی برگردید
at ten minutes notice
U
با ده دقیقه اخطار قبلی
prelibation
U
ازمایش یانوشیدن قبلی
bias
U
ولتاژ قبلی دادن
biases
U
ولتاژ قبلی دادن
premonitory
U
متضمن اخطار قبلی
pre indexing
U
فهرست سازی قبلی
A one-month notice.
U
اطلاع قبلی یک ماهه
pre indexing
U
شاخص گذاری قبلی
forebedement
U
اخبار قبلی پیشگویی
prior permission
U
اجازه قبلی پرواز
prognostication
U
تشخیص قبلی مرض
pre engaged
U
دارای تعهد قبلی
malice aforethought
U
سوء نیت قبلی
prognostications
U
تشخیص قبلی مرض
self determination
U
تصمیم پیش خود
determinant
U
تصمیم گیرنده عاجز
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
make or buy decision
U
تصمیم به ساخت یاخرید
ratio decidendi
U
مبنای اصلی تصمیم
determine
U
اتخاذ تصمیم کردن
determinants
U
تصمیم گیرنده عاجز
malice aforethought
U
سبق تصمیم سوء
determines
U
اتخاذ تصمیم کردن
determining
U
اتخاذ تصمیم کردن
decision model
U
الگوی تصمیم گیری
decision tree
U
مسیر تصمیم گیری
decision criteria
U
ضوابط تصمیم گیری
decision variable
U
متغیر تصمیم گیری
decision making policy
U
سیاست تصمیم گیری
take a decision
U
اتخاذ تصمیم کردن
general verdict
U
تصمیم به وجه اطلاق
orrive at a conclusion
U
اتخاذ تصمیم کردن
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
decision support system
U
سیستم پشتیبانی تصمیم
decision table
U
جدول تصمیم گیری
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
decision making unit
U
واحد تصمیم گیرنده
to decide
[on]
U
تصمیم گرفتن
[در مورد]
It was a well - timed ( timely ) decision .
U
تصمیم بموقعی بود
arrive at a conclusion
U
اتخاذ تصمیم کردن
take a dicision
U
اتخاذ تصمیم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com