Perdic | بدون اضهار پشیمانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	impenitently U	بدون اضهار پشیمانی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	impemitently U	بدون ابراز پشیمانی
	remorse U	پشیمانی
	contrition U	پشیمانی
	repentance U	پشیمانی
	regrets U	پشیمانی
	regret U	پشیمانی
	regretted U	پشیمانی
	regretting U	پشیمانی
	penitence U	پشیمانی
	compunction U	پشیمانی
	adducible U	قابل اضهار قابل ارائه
	compunctious U	وابسته به پشیمانی
	penitently U	از روی پشیمانی و توبه
	ruing U	دلسوزی کردن پشیمانی
	rues U	دلسوزی کردن پشیمانی
	rued U	دلسوزی کردن پشیمانی
	rue U	دلسوزی کردن پشیمانی
	repentantly U	از روی توبه و پشیمانی
	irrepentant U	مبنی بر عدم پشیمانی
	penance U	توبه وطلب بخشایش پشیمانی
	to be touched [hit] by a pang of regret U	ناگهانی احساس پشیمانی [افسوس] کردن
	without any reservation U	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
	informally U	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
	unformed U	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
	flattest U	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
	flat U	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
	of no interest U	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
	independently U	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
	Taoism U	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
	parataxis U	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
	lynch law U	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
	achylous U	بدون کیلوس بدون قیلوس
	offhand U	بدون مقدمه بدون تهیه
	unstressed U	بدون اضطراب بدون کشش
	unbranched U	بدون انشعاب بدون شعبه
	recoilless U	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
	inoperculate U	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
	goalless U	بدون گل
	but U	بدون
	without U	بدون
	indubitable U	بدون شک
	undoubted U	بدون شک
	doubtlessly U	بدون شک
	i'll warrant U	بدون شک
	not nearctic U	بدون
	sans U	بدون
	undoubtedly U	بدون شک
	obtrusively U	بدون حق
	acheilous U	بدون لب
	ex- U	بدون
	acheilos U	بدون لب
	ex U	بدون
	and no mistake U	بدون شک
	to a certainty U	بدون شک
	wanting U	بدون
	unstressed U	بدون مد
	bottomless U	بدون ته
	faultless U	بدون خطا
	pathless U	بدون جاده
	unmennerly U	بدون اداب
	consistently U	بدون تناقض
	prosaically U	بدون لطافت
	unmannered U	بدون اداب
	unmaned U	بدون سرنشین
	unsprung U	بدون فنر
	voteless U	بدون رای
	unpromising U	بدون امید
	unsigned U	بدون امضاء
	on the square U	بدون کجی
	unwary U	بدون نگرانی
	vibrationless U	بدون لرزه
	valveless U	بدون سوپاپ
	unequivocal U	بدون ابهام
	nonboresafe U	بدون ضامن
	nonstop U	بدون توقف
	vacant succession U	بدون جانشین
	nonsyllabic U	بدون هجایی
	unvocal U	بدون موسیقی
	unvalued U	بدون ارج
	untitled U	بدون سراغاز
	untitled U	بدون عنوان
	unequivocally U	بدون ابهام
	unspotted U	بدون الودگی
	unlined U	بدون پوشش
	shockless U	بدون ضربه
	constantly U	بدون تغییر
	unceasing U	بدون وقفه
	soilless U	بدون خاک
	unadvised U	بدون اطلاع
	stemless U	بدون ساقه
	stemless U	بدون تنه
	strikeless U	بدون ضربت
	holdless U	بدون گیره
	tenantless U	بدون مستاجر
	termless U	بدون شرط
	terrorless U	بدون ترس
	safely U	بدون خطر
	unaligned U	بدون صف ارایی
	shadeless U	بدون سایه
	searchless U	بدون جستجو
	unlined U	بدون استر
	unfunded U	بدون سرمایه
	quiescently U	بدون جنبش
	unfinanced U	بدون پشتوانه
	recoilless U	بدون لنگر
	unfeigned U	بدون تصنع
	undeviating U	بدون تردیدرای
	run on U	بدون وقفه
	undeviating U	بدون انحراف
	unblushing U	بدون شرم
	sans ceremonie U	بدون تشریفات
	sans recours U	بدون رجوع
	scoreless U	بدون امتیاز
	unoccupied U	بدون مستاجر
	dimensionless U	بدون بعد
	by rote U	بدون فکر
	bloodlessly U	بدون خونریزی
	toothless U	بدون دندانه
	bareheaded U	بدون کلاه
	continuously U	بدون توقف
	unresponsive U	بدون احتیاط
	confidently U	بدون شبهه
	unfurnished U	بدون اثاثیه
	immediately U	بدون واسطه
	cordless U	بدون سیم
	diamensionless U	بدون بعد
	diamensionless U	بدون اندازه
	notwithstanding U	بدون توجه
	deice U	بدون یخ کردن
	involuntarily U	بدون اراده
	degas U	بدون گازکردن
	dealated U	بدون بال
	bloodless U	بدون خونریزی
	awless U	بدون بیم
	undue U	بدون مداخله
	avirulent U	بدون شدت
	vainly U	بدون نتیجه
	acid free U	بدون اسید
	achromic U	بدون ترخیم
	achromatic U	بدون ترخیم
	achlamydeous U	بدون پوشش
	acarpous U	بدون میوه
	unalloyed U	بدون الیاژ
	adrift U	بدون هدف
	blankly U	بدون مقصودیامعنی
	acold U	بدون احساسات
	asymptomatic U	بدون علامت
	anechoic U	بدون انعکاس
	expired U	بدون اعتبار
	inoffensive U	بدون زنندگی
	ametabolous U	بدون دگردیسی
	ametabolic U	بدون دگردیسی
	air dry U	بدون رطوبت
	acranial U	بدون کاسهء سر
	unselfish U	بدون خودخواهی
	ingenuously U	بدون تزویر
	inelastic U	بدون کشش
	indolently U	بدون درد
	indistinctively U	بدون فرق
	incommunicable U	بدون رابطه
	incognizant U	بدون شناسایی
	inapproachable U	بدون دسترسی
	immusical U	بدون هماهنگی
	inofficial U	بدون اجازه
	inoperculate U	بدون دریچه
	non delay U	بدون تاخیر
	no doubt U	بدون تردید
	unattended U	بدون متصدی
	endless U	بدون پایان
	irrespective of U	بدون ملاحظه
	irreflexive U	بدون واکنش
	inviscid U	بدون لزوجت
	intolerantly U	بدون بردباری
	immethodical U	بدون اسلوب
	humble U	بدون ارتفاع
	humblest U	بدون ارتفاع
	free from slip U	بدون لغزش
	free from backlash U	بدون لقی
	indubitable U	بدون تردید
	flavorless U	بدون مزه
	failure free U	بدون خرابی
	exclusive of U	بدون در نظرگرفتن
	insecure U	بدون ایمنی
	discontinuously U	بدون اتصال
	free of tax U	بدون مالیات
	free play U	بدون محدودیت
	hands down U	بدون احتیاط
	guilelessly U	بدون تزویر
	glabrous U	بدون کرک
	fruitlessly U	بدون نتیجه
	bachelor U	بدون عیال
	bachelors U	بدون عیال
	free trader U	بدون گمرک
	inaction U	بدون فعالیت
	disconnectedly U	بدون ارتباط
	aimlessly U	بدون مقصد
	wing it <idiom> U	بدون آمادگی
	harmlessly U	بدون صدمه
	in vain <idiom> U	بدون تفثیروموفقیت
	tax-free <adj.> U	بدون مالیات