English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slue U بدور محورثابتی گشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
orb U بدور چیزی گشتن
orbs U بدور چیزی گشتن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
orb U بدور مدار معینی گشتن
that U اشاره بدور
circumambient U گردنده بدور
rotational U دوران گردش بدور
rotation U دوران گردش بدور
vertigo U دوار سر چرخش بدور
enwind U بدور چیزی پیچیدن
coiled U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coil U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
Make a journey round the world. U بدور دنیا سفر کردن
The earth moves round the sun . U زمین بدور خورشید می گردد
coils U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
swinge U تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
paraboloid U سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
saree U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
saris U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
sari U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
distaff U التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
Spanish knot U گره اسپانیایی [این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
berber knot U گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
heliocentric U دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
go about U گشتن
to poke a bout U ول گشتن
strangle U ول گشتن
To loaf about . To loiter . U ول گشتن
roaming U گشتن
roamed U گشتن
roam U گشتن
seeks U گشتن
seeking U گشتن
to knock about U ول گشتن
to go about U گشتن
hang around U ول گشتن
searchingly U گشتن
searches U گشتن
searched U گشتن
search U گشتن
seach U گشتن
roams U گشتن
swivels U گشتن
swivelled U گشتن
swivel U گشتن
to fool about U ول گشتن
seek U گشتن
sloshes U ول گشتن
puttering U ول گشتن
slosh U ول گشتن
putters U ول گشتن
to muck a bout U ول گشتن
puttered U ول گشتن
sloshing U ول گشتن
putter U ول گشتن
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
puttered U مهمل گشتن
idlest U ازاد گشتن
idles U ازاد گشتن
idled U ازاد گشتن
idle U ازاد گشتن
to look for anything U چیزی گشتن
to look for work U پی کار گشتن
putter U مهمل گشتن
troll U گشتن سراییدن
grows U شدن گشتن
to fish in troubled waters U پی بازاراشفته گشتن
circumvolve U دور گشتن
orbit U بدورمداری گشتن
orbits U بدورمداری گشتن
ranksack U خوب گشتن
grow U شدن گشتن
putters U مهمل گشتن
fossick U خوب گشتن
circumambulate U بدورچیزی گشتن
puttering U مهمل گشتن
to draw blank U گشتن وچیزی
orbited U بدورمداری گشتن
trolls U گشتن سراییدن
to rev up U تند گشتن
trundled U گشتن چرخیدن
to prospect [for] U گشتن [بدنبال]
trundling U گشتن چرخیدن
trundles U گشتن چرخیدن
trundle U گشتن چرخیدن
To adore (dote on) someone. U دورکسی گشتن
turns U گشتن چرخیدن
to wait one's leisure U پی فرصت گشتن
to turn round U دور گشتن
To look for a pretext ( an excuse ). U پی بهانه گشتن
turn U گشتن چرخیدن
to search for anything U پی چیزی گشتن
trundl U غلتیدن گشتن
grabble U با دست پی چیزی گشتن
hang about U گشتن پرسه زدن
prowled U درپی شکار گشتن
to search U گشتن [جستجو کردن]
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
to grope for anything U درتاریکی پی چیزی گشتن
to hang about U گشتن معطل شدن
prowls U درپی شکار گشتن
prowling U درپی شکار گشتن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
scrounge around <idiom> U درپی چیزی گشتن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
rolled U غلت خوردن گشتن
traipses U سرگردان بودن ول گشتن
traipsed U سرگردان بودن ول گشتن
traipse U سرگردان بودن ول گشتن
rolls U غلت خوردن گشتن
prowl U درپی شکار گشتن
traipsing U سرگردان بودن ول گشتن
groping U در تاریکی پی چیزی گشتن
encircle U دورچیزی گشتن دربرداشتن
roll U غلت خوردن گشتن
gropes U در تاریکی پی چیزی گشتن
groped U در تاریکی پی چیزی گشتن
encircling U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles U دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircled U دورچیزی گشتن دربرداشتن
grope U در تاریکی پی چیزی گشتن
go U گشتن رواج داشتن
goes U گشتن رواج داشتن
closed back U بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
rummaged U بهم زدن خوب گشتن
rummaging U بهم زدن خوب گشتن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
rev U تند گشتن دور برداشتن
revving U تند گشتن دور برداشتن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
revs U تند گشتن دور برداشتن
revved U تند گشتن دور برداشتن
rummages U بهم زدن خوب گشتن
pivot U روی پاشنه گشتن چرخیدن
forage U پی علف گشتن کاوش کردن
rotate U دور محور خود گشتن
rotated U دور محور خود گشتن
rotates U دور محور خود گشتن
foraged U پی علف گشتن کاوش کردن
pivots U روی پاشنه گشتن چرخیدن
forages U پی علف گشتن کاوش کردن
pivoted U روی پاشنه گشتن چرخیدن
sinecures U وفیفه گرفتن وول گشتن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
foraging U پی علف گشتن کاوش کردن
to patrol a town U برای پاسبانی دورشهر گشتن
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
rummage U بهم زدن خوب گشتن
sinecure U وفیفه گرفتن وول گشتن
circuit U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
circuits U دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to grabble for anything U چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
to seek a position U جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
symmetric knot U گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
A tale never loses in the telling . <proverb> U یک یکایت هرگز با نقل گشتن کاسته نگردد.
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
It take one hour there and back. U رفتن وبر گشتن ( رفت وبرگشت ) یکساعت طول می کشد
snoops U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snoop U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooped U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
snooping U بدنبال متخلفین قانون گشتن مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن جستجو کننده
false selvage U شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
filikli U [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com