English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
worsen U بدتر جلوه دادن
worsened U بدتر جلوه دادن
worsening U بدتر جلوه دادن
worsens U بدتر جلوه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emblazonry U جلوه دادن
show off U جلوه دادن
to put forward U جلوه دادن
show-offs U جلوه دادن
set off U جلوه دادن
to set off U جلوه دادن
highlighting U جلوه دادن
show-off U جلوه دادن
blazon U جلوه دادن منتشرکردن
dwarfing U کوتاه جلوه دادن
dwarfs U کوتاه جلوه دادن
give oneself away <idiom> U گناهکار جلوه دادن
image enhancement U جلوه دادن تصویر
make over <idiom> U بی تفاوت جلوه دادن
willful misrepresentation U عمدا" بد جلوه دادن
display highlighting U جلوه دادن تصویر
talk through one's hat <idiom> U بزرگ جلوه دادن
cut a figure U خود را جلوه دادن
dwarfed U کوتاه جلوه دادن
dwarf U کوتاه جلوه دادن
legitimises U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing U منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized U منطقی و معقول جلوه دادن
gloss over <idiom> U پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
journalese U بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
antique wash U دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
flower design U طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
so muchthe worse U چه بدتر
worse U بدتر وخیم تر
so muchthe worse U دیگر بدتر
still worse U دیگه بدتر
deteriorates U بدتر کردن
deteriorated U بدتر شدن
deteriorated U بدتر کردن
deteriorate U بدتر شدن
worse off U بدتر شدن
aggravator U بدتر کننده
aggravative U بدتر شونده
aggravation U تبدیل به بدتر
deteriorates U بدتر شدن
worsens U بدتر کردن
deteriorative U بدتر شونده
deteriorate U بدتر کردن
worsen U بدتر کردن
deteriorating U بدتر شدن
deteriorating U بدتر کردن
worsening U بدتر کردن
worse off U در وضع بدتر
aggravating U بدتر کننده
pejorate U بدتر کردن
aggravated U بدتر کردن
go from bad to worse <idiom> U بدتر شدن
worsened U بدتر کردن
worst- U بدتر ازهمه .
deterioration U بدتر شدن
aggravate U بدتر کردن
worst U بدتر ازهمه .
aggravates U بدتر کردن
much worse U خیلی بدتر
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
exasperates U بدتر کردن تشدیدکردن
exasperated U بدتر کردن تشدیدکردن
exasperate U بدتر کردن تشدیدکردن
this is inferior to that U پست تر یا بدتر است
exasperating U بدتر کردن تشدیدکردن
it is never the worse U هیچ بدتر نیست
i have worse to tell you U بدتر از این دارم که بشمابگویم
add insult to the injury <idiom> U [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
The remedy may be worse than the disease. <proverb> U گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
post knotting U پشت زنی [تعویض گره ها بعد از اتمام فرش] [گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
lustrous U پر جلوه
showy U پر جلوه
bravery U جلوه
flaunts U جلوه
gaily U پر جلوه
show U جلوه
shows U جلوه
meretriciousness U جلوه
expressions U جلوه
expression U جلوه
showings U جلوه
flourishes U جلوه
showed U جلوه
showing U جلوه
flourish U جلوه
gorgeous U با جلوه
manifestation U جلوه
glitzy U پر جلوه
smart U جلوه گر
smarted U جلوه گر
smarter U جلوه گر
smartest U جلوه گر
smarting U جلوه گر
smarts U جلوه گر
sight U جلوه
sights U جلوه
resplendent U پر جلوه
manifestations U جلوه
glitziest U پر جلوه
seeming U جلوه
flaunting U جلوه
flourished U جلوه
glitzier U پر جلوه
flaunted U جلوه
flaunt U جلوه
gloss U جلوه فاهر
displayed U جلوه نمایاندن
pomposity U جلوه وشکوه
resplendency U درخشندگی جلوه
resplendence U درخشندگی جلوه
lustre U جلوه درخشش
flashily U جلوه کنان
displaying U جلوه نمایاندن
display U جلوه نمایاندن
displays U جلوه نمایاندن
withers U جلوه گاه
coloraturas U زیر و بم و جلوه
panache U خودنمایی جلوه
coloratura U زیر و بم و جلوه
luster U جلوه درخشش
exhibitive U جلوه دهنده
self display U جلوه گری
glitz U هر چیز پر جلوه
to show up U جلوه گر شدن
emotional expression U جلوه هیجانی
paraded U نمایش با شکوه جلوه
lustre U درخشیدن جلوه داشتن
loom U جلوه گری ازدور
looms U جلوه گری ازدور
loomed U جلوه گری ازدور
looming U جلوه گری ازدور
flash U بروز ناگهانی جلوه
flashed U بروز ناگهانی جلوه
flashes U بروز ناگهانی جلوه
luster U درخشیدن جلوه داشتن
gaudiness U خودنمائی جلوه فروشی
parading U نمایش با شکوه جلوه
parade U نمایش با شکوه جلوه
parades U نمایش با شکوه جلوه
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
blazonry U نمایش و جلوه هنری پرشکوه
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
Floret [rosette] U [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
Ertman gul U [نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
gold lace [braids] U گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
Dudley carpet U فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
dragon sumak U طرح سومک اژدهایی [این طرح در قرون نوزدهم و بیستم میلادی در قفقاز بافته شده و زمینه اصلی آن جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
garden design U طرح باغی [با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
lamp قندیل [این نماد در اکثر فرش های محرابی از سقف محراب آویزان بوده و یا در متن فرش جلوه گر می باشد. عده ای استفاده از آن را نشانه اشائه نور خداومد می دانند.]
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
Lenkoran medallion U ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
kepse motife U [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
Miri design U طرح بته میری [طرح بته جقه] [این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
Mejidian style U طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
hands of Fatima U طرح دستان فاطمه [نوعی فرش محرابی که در آن دو نگاره کف دست استفاده می شود و جلوه ای از حالت سجود یک مسلمان و اشاره به اصول دین را نشان می دهد. این طرح بیشتر مربوط به قفقاز و شرق ترکیه بوده است.]
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
warp patterning U طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
scale U فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televises U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com