English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slice U بخشی از چیزی
slices U بخشی از چیزی
part U بخشی از چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
front U بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
fronting U بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlap U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlapped U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlaps U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
Other Matches
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
as part of U بخشی از
parochial U بخشی
ninefold U نه بخشی
partial U بخشی
portion U بخشی
portions U بخشی
sectoral U بخشی
triplet U سه بخشی
Centigrade U صد بخشی
regional <adj.> U بخشی
local <adj.> U بخشی
triarchy U سه بخشی
trichotomous U سه بخشی
sectorial U بخشی
fraction U بخشی از
sextets U شش بخشی
fractions U بخشی از
dichotomous U دو بخشی
bisection U دو بخشی
divisor U بخشی
tripartite U سه بخشی
hexaploid U شش بخشی
sextet U شش بخشی
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
stens U مقیاس ده بخشی
stanine score U نمره نه بخشی
stanine scale U مقیاس نه بخشی
fytte U بخشی ازشعر
trichotomy U سه بخشی بودن
triploid U سه قسمتی سه بخشی
refreshment U نیرو بخشی
refreshments U نیرو بخشی
equipartition principle U اصل هم بخشی
contribute U هم بخشی کردن
contributed U هم بخشی کردن
contributes U هم بخشی کردن
contributing U هم بخشی کردن
vitalization U حیات بخشی
drill tang بخشی از مته
two sector economy U اقتصاد دو بخشی
sectoral integation U ادغام بخشی
sectoral integation U یکپارچگی بخشی
vivification U حیات بخشی
effectiveness U اثر بخشی
efficiency U اثر بخشی
partial U بخشی قسمتی
animations U جان بخشی
effectiveness U تاثیر بخشی
heptamerous U هفت بخشی
stanzas U بخشی از بازی
stanza U بخشی از بازی
two sector model U الگوی دو بخشی
haxamerous U شش بخشی شش قسمتی
healthfulness U صحت بخشی
animation U جان بخشی
dezincification U فرسودگی بخشی
fractions U 1-بخشی از یک واحد
polychotomy U چند بخشی
pleasurableness U فرح بخشی
satisfactoriness U رضایت بخشی
genbraliztion U کلیت بخشی
pleasurability U لذت بخشی
physical medicine U طب توان بخشی
rehabilitation U توان بخشی
fraction U 1-بخشی از یک واحد
part way U بخشی از راه
personification U شخصیت بخشی
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
course U بخشی از غذا اموزه
courses U بخشی از غذا اموزه
phases U بخشی از فرآیند بزرگتر
contribution U هم بخشی همکاری وکمک
stanza U بخشی ازبازی هاکی
coursed U بخشی از غذا اموزه
stanzas U بخشی ازبازی هاکی
barge-course U [بخشی از سفال بام]
flush U فایل یا بخشی از حافظه
flushes U فایل یا بخشی از حافظه
flushing U فایل یا بخشی از حافظه
phased U بخشی از فرآیند بزرگتر
phase U بخشی از فرآیند بزرگتر
tag U بخشی از دستور کامپیوتری
tags U بخشی از دستور کامپیوتری
staves U مقیاس پنج بخشی
array U بخشی از داده در آرایه
arrays U بخشی از داده در آرایه
partial U نیمه کاره بخشی از
charitableness U خیرخواهی صدقه بخشی
cost effectiveness U تاثیر بخشی هزینه
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
a rosy future U آینده امید بخشی
lobe U بخشی از عضله یا مغز
fetch U دستیابی به بخشی از حافظه
revivification U باز جان بخشی
contributions U هم بخشی همکاری وکمک
lobes U بخشی از عضله یا مغز
fetched U دستیابی به بخشی از حافظه
fetches U دستیابی به بخشی از حافظه
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
subsegment U بخشی کوچک یک سگمنت
nose band U بخشی از کلگی اسب
selectively U نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
the pale U بخشی از ایرلند که در قلمردانگلیس است
box section leg U ساق یا پایه بخشی از جعبه
A part of Iranian territory. U بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
selective U نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
file U بخشی از داده روی کامپیوتر
building unit U جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
moto U بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
palm of a glove U بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
reviviscence U بهوش اوری نیرو بخشی
filed U بخشی از داده روی کامپیوتر
cost effectiveness analysis U تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
branches U جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
storage U بخشی از حافظه برای ذخیره اطلاعات
bungs U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
rehabilitation U تجدید قوا کردن توان بخشی
zeroes U پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
zeros U پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
bung U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
internal U دستوری که بخشی از سیستم عامل است
zero U پرکردن بخشی از حافظه با مقادیر صفر
bunging U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
branch U جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
bunged U بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
titillate U بطور لذت بخشی تحریک کردن
moto scramble U مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
beginning U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
beginnings U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
to put in a piece of work U بخشی از کار دیگران را انجام دادن
satellite U کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellites U کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
usenet U بخشی از اینترنت که حاوی مجمعی است
parterre U بخشی ازتماشاخانه که پشت سرنوازندگان است
municipalities U شهریا بخشی که دارای شهرداری است
municipality U شهریا بخشی که دارای شهرداری است
titillating U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillates U بطور لذت بخشی تحریک کردن
titillated U بطور لذت بخشی تحریک کردن
highlights U جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlighted U جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
metaplasm U بخشی ازسفیده که موادیاخته ساز درانست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com